ناسوت|Nasoot

مرکز بررسی کتاب

ناسوت|Nasoot

مرکز بررسی کتاب

ناسوت|Nasoot

سید حسن کاظم زاده
راهنمای کتابخوانی

دین و روشنفکری(سه نوشتار و نه مکاتبه) - بخش نخست

سه شنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۳۷ ب.ظ

شیما نوروزی، احمد طالبی و سید حسن کاظم زاده

بالانوشت:

در تابستان سال 1387 و در پی انتشار مقاله ای از شیما نوروزی و پاسخ من به او در قالب مقاله ای دیگر، مناظره ای مکتوب میان من، او و دوست دیگرمان احمد طالبی درگرفت که توجه بسیاری را در فضای مجازی به خود جلب نمود. اینک پس از هفت سال، گزارشی کامل از مطالبی که در این مناظره های مکتوب ارایه شد تقدیم می گردد.


"زن مسلمان و جهانی شدن" / شیما نوروزی

از دیدگاه سنتی جوامع مسلمانان، در همه‌ی دوران‌های تاریخی، دنیای مردان و زنان به وسیله ی پرده‌ای ضخیم‌تر ازغیرت مردانه و کدرتر از حجب و حیای زنانه از یکدیگر جدا شده‌اند. در چنین دیدگاهی، زنان در فعالیت‌های اجتماعی و اقتصادی خود با محدودیت‌های فراوانی مواجه می‌باشند. آنان تقریبا همیشه برای فعالیت‌های خارج از منزل خود در زیر یوغ نظارت مردان قرارداشته‌اند و از این نقطه نظرهمیشه دربند خواسته های مردانه حاکم بر زندگی خود بوده اند. ویس، از دانشمندان مسلمان در کتاب چالش های زنان مسلمان در دنیای پست مدرن، بر این عقیده است که « ما در جوامع سنتی مسلمانان عمدتا شاهد سیستم های کنترلی ای هستیم که سعی در محدود نمودن فعالیت ها و حرکت زنان در زندگی روزمره دارند که این امر معمولا عدم اعتماد به زنان در مسائل مربوط به « بی بندو باری جنسی« را نیز در بر می گیرد. در عوض، به عنوان یک فرم از کنترل اجتماعی، این امر تصوری از آنچه را که مورد قبول ما می باشد و آنچه را که غیر قابل قبول است به دست می دهد-که می تواند خود منجر به بروز رخدادهای جنسیتی نیز گردد- و این دقیقا همان موردی است که منجر می شود فشار برروی آزادی زنان به طور علیحده ای افزایش یابد» آنچه که در این مورد چالش بر انگیز است، این است که زنان در سیر تحول به سمت جهانی شدن چگونه می توانند چنین سنت هایی را بپذیرند و با توجه به نقش خود در جوامع به آن به عنوان یک ملاک شناسایی فرهنگ مسلمانی گردن نهند؟ آیا می توان ادعاهای اخیر در مورد غربی بودن جهانی شدن را در اینجا نیز به کاربندیم و این ایده ها را مخلوق کاپیتالیسم غربی بدانیم؟‌ آیا جوامع مسلمان امروزی، در قرن جهانی شدن همچنان زنان خود را در شهرهای ممنوعه زندانی خواهند نمود؟ پاسخ به چنین سوالی این است که شرایط اجتماعی- اقتصادی جوامع مسلمان در جهان امروز با آنچه در بسیاری از ملل دیگر در حال رخداد است تفاوت های بی شماری دارد.  مسلمانان قاعدتا باید در پی ارزیابی هویت فرهنگی خود باشند تا بتوانند بر این اساس جامعه ای مدرن و جدید بر مبنای ارزشهای والای انسانی، همانگونه که در دین مبین اسلام نیز به آن اشاره شده است بسازند. به زبان دیگر، ما باید ماهی خود را در زمانه ی خود از دریای اسلام صید کنیم و نه در پی  جیره خواری دیگر ملت ها و فرهنگ ها باشیم .

فرایند جهانی سازی  منجر به اتخاذ چنین تصمیماتی برای زنان در جوامع اسلامی گردیده است. در حال حاضر می توان دید که آنان در پی ساختن این هویت جدید بر مبنای فرهنگ اسلامی و بومی خود هستند. و این خود موجب برابری مردان و زنان در بسیاری از قوانین در کشورهای اسلامی گردیده است که نمونه های آن را  در کشور عزیزمان ایران نیز شاهدیم. برابری قانون دیه زن و مرد که برگرفته از احکام اسلامی و گامی در جهت رسیدن به معیارهای جهانی شدن تحت فرهنگ اسلامی و ایرانی است یکی از نمونه های کوچک رخداد چنین وقایع فرهنگی در کشورمان ایران است. به هرحال برای رسیدن به این هدف می توان راه هایی را پیشنهاد نمود که خود گرچه صورتی کاملا عملی دارند لیکن می توانند گشاینده راه در راهیابی زنان به روند جهانی شدن باشد: در ابتدا لازم است به زنان امکان استفاده از این حق داده شود و در مواردی با تهییج و تشویق آنان، امکان دستیابی به حقوق برابر فراهم گردد. مثال بالا در مورد دیه را می توان  در این قلمرو به شمار آورد. پس از آن، برقراری امکان کار مساوی با حقوق برابر برای زنان است که خود موجب درک  نوع کار مناسب با جنسیت و قبول آن می گردد. و پس از آن می توان به بازیابی توان فردی از طریق تقویت حس اعتماد به نفس و ایجاد حرکت های اجتماعی در درون خانواده و جمع آشنایان اشاره نمود. می توان گفت دو زمینه ی اول به طور مستقیم خروجی تغییرات اجتماعی تحت لوای پست مدرنیسم و تلاش برای رسیدن به دهکده ی جهانی است و زمینه ی سوم به طور مستقیم نتیجه ی حاصل از دو مورد اول می باشد.

از این روی میتوان نتیجه گرفت با طی شدن روند جهانی شدن در جوامع مسلمانان لازم است زنان نیز با شرکت در فعالیت های ایچنینی که منجر به افزایش پتانسیل جوامع مسلمان می شود راه را برای طی نمودن مسیر جهانی شدن هموار نمایند.

 

"زن ایرانی و سه چالش پیش رو"/ سید حسن کاظم زاده

مساله زن در ایران، صرفا مساله ای حقوقی نیست که با تحت فشار قرار دادن حاکمیت بتوان تغییرات مورد نظر را اعمال نمود بلکه این مساله در کشورمان مساله ای حقوقی– فرهنگی است و بخش فرهنگی آن بر بخش حقوق اش می چربد و فعالین حقوق زن تا در بخش فرهنگی موفق نشوند توفیقی نیز در بخش حقوقی به دست نخواهند آورد و اگر هم در حوزه حقوقی موفق شوند به دلیل مخالفت هایی که در جامعه با آن مواجه خواهند شد قادر به بهره مندی از آن حقوق نخواهند بود.

این را به آن دلیل عرض کردم که متوجه باشید زنی که آموخته این فرهنگ است و خود را جنس دوم می داند و این حق را برای همسرش قایل است که زن دیگری اختیار کند، حتا در صورت وجود قانونی که بتواند بر اساس آن بر علیه شوهرش اقامه دعوا کند باز هم چنین کاری نخواهد کرد.

اما زن ایرانی در دستیابی به "برابری" و "آزادی" با سه چالش اساس روبرو است از این رو لازم است تا در هر سه زمینه فعال باشد و تغییرات مطلوب را در هر سه مساله پیگیری نماید.

آن سه مساله و چالش عبارتند از: "سنتهای اجتماعی" -که ریشه در فرهنگ ایرانی ما دارند- "سنتهای دینی"و "نظام حقوقی- مدنی" - که ریشه در سنتهای مذهبی دارند-.

لذا که من معتقدم مبارزه ای جامع و مانع است که همزمان هر سه جبهه از این چالش ها را در بر بگیرد و بی توجهی نسبت به هر کدام از موارد فوق الذکر موجب بی اثر و بی ثمر شدن فعالیتهای انجام شده برای دستیابی به "آزادی" و "برابری" زنان خواهد بود.

متاسم از اینکه باید بگویم ساختار دینیِ نظام سیاسی موجود و حساسیت هایی که نسبت عملکرد این نظام سیاسی– دینی وجود دارد زمینه یکسویه نگری را در جنبش زنان فراهم آورده و آنها را صرفا به سوی مواجهه با بعد حقوقی سوق داده حال آنکه سنتهای اجتماعی، خود بخش فربه و قابل توجهی از موانع "آزادی" و "برابری" زن محسوب می شود.

اهمیت بیشتر دادن به فرزندان ذکور خانواده، نان خور انگاشتن دختران در ساحت خانواده، داد و ستد دانستن ازدواج به ویژه در مناطق روستایی و مرزی، مخالفت با تحصیل دختران، در پرده نگاه داشتن آنان و اعمال محدودیتهای غیر ضروری به ایشان تحت عناوینی چون ناموس و غیرت و... تنها بخش بسیار کوچکی از ستمی است که از سوی فرهنگ بومی مان بر ایشان روا داشته می شود.

شرمسارم از اینکه بگویم در برخی از مناطق کشورمان مرسوم است که مادرشوهر یک شب قبل از زفاف، عروس را وارسی می کند تا از باکره بودن وی اطمینان حاصل نماید و یا زنان تنها اجازه دارند که بعد از غذا خوردن مردان بر سر سفره بنشینند و صرفا از باقی مانده غذای ایشان استفاده کنند. (زن به مثابه لاشخور)

بر اینها بیافزایید سنت ازدواج اجباری عمو زاده ها، بده بگیری ها(پسری به این شرط از یک خانواده دختر بگیرد که پسر آن خانواده هم با خواهر او ازدواج نماید و یک نان خور از مجموعه ای از نان خورها کم شود) و ختنه زنان که هنوز در برخی از مناطق کشورمان اجرا می شود و موارد دیگری که از شرم قادر به بیان آنها نیستم.

همچنین سنتهای دینی نیز یکی از مهمترین چالش های پیش روی زن ایرانی است و سنگینی این سنتها، پس از پیروزی انقلاب اسلامی به دلیل تسلط سیاسی مذهب در تمامی عرصه های فردی و اجتماعی مردم سرزمینمان نمود بیشتری یافته است.

متاسفانه برخی فعالان زن به ویژه آنها که به مجموعه روشنفکران دینی تعلق خاطر دارند با نادیده گرفتن بسیاری از سنتهای دینی و صرفا با اتکاء کلیشه ای به برخی رخدادهای تاریخی مانند جلوگیری از زنده به گور نمودن دختران و... سعی در بنا نمودن اندیشه ای نا همگون تحت عنوان جعلی "فمنیسم اسلامی" می نمایند.

اما از نظر من، مساله "آزادی" و "برابری" زن ایرانی جز با مشخص شدن رابطه زن و سنتهای دینی امکان پذیر نمی باشد و فلسفه بافی هایی چون فمنیسم اسلامی، علاوه بر اینکه نوعی استخوان لای زخم گذاشتن است زمینه سرکوبی طیف سکولار جنبش زنان را توسط نظام سیاسی موجود را فراهم خواهد ساخت. (مگر سروش با جعل واژه مرمسالاری دینی چنین کاری نکرد؟)

باید توجه نمود که در سنتهای دینی زن "جنس دوم" محسوب می شود و تحت مالکیت و یا حداقل قیمومیت مرد قرار می گیرد و مرد می تواند زن خود را در صورت هم بستر نشدن مورد ضرب و شتم قرار دهد.

برخی از توصیفاتی که در این نگره، درباره زنان شده عبارت اند از: زن "دام" و "سلاح" شیطان محسوب می شود و اگر زن وجود نداشت مردان همه به بهشت می رفتند و زنان خوب مانند کلاغی هستند که بر روی یکی از دو پایشان خط سفیدی باشد(کنایه از نایاب بودن زن صالح) و اگر زنان نبودند خداوند آنگونه که شایسته او بود پرستش می شد.

این همه ماجرا نیست و در بخشی از متون مذهبی آمده که از شر زن باید به خدا پناه برد و از زنان خوب هم باید ترسید و به مردان سفارش شده که با لباس نخریدن برای زنان و برهنه نگاهداشتن آنها، زنان را خانه نشین کنید از بیرون رفتن ایشان جلوگیری کنید.

همچنین در این نگره، زن از دنده کج آفریده شده است و اگر بخواهیم او را درست کنیم می شکند(کنایه از درست نشدنی بودن زنان) و وظیفه اصلی زن "زادن" است و زن نازا موجود بی ارزشی محسوب می شود.

زنان بنا بر سنتهای دینی حتا حق شکایت از شوهر خود را ندارند و زنی که برای شکایت از شوهرش بیرون از منزل خارج می شود، دشمن خدا محسوب می گردد و بهترین مکان برای نمازگزاردن زن قعر خانه و تاریک ترین نقطه منزل است و اگر قرار بود که خداوند اجازه سجده انسان بر انسان را بدهد پس به زنان دستور داده می شد که بر شوهران خود سجده کنند و صدها نمونه از این دست که مجال طرح همه آنها در اینجا نیست و آنها که علاقمند مطالعه در این زمینه هستند می توانند به کتب مذهبی و حدیثی مراجعه نمایند. با این همه نمی دانم روشنفکران دینی چه اصراری دارند که از دل دین، فمنیسم اسلامی استخراج نمایند.

اما سومین چالشی که زن ایران با آن مواجه است حقوق مدنی تبعیض آمیزی است که بر علیه او در قوانین کشور گنجانده شده است و دارای ریشه هایی دینی هستند.

در این قوانین، زن فی نفسه حق حضانت و سرپرستی فرزندان خود را ندارد و پدر و جد پدری در نگهداری فرزند بر زنان اولویت دارند.

همچنین در این نگره، زن از حق امارت و قضاوت محروم است و "دیه" "گواهی دادن" و "ارث" زنان نصف مردان بوده و مردان از حق ازدواج مجدد و صیغه برخوردارند و صدها مورد از این دست تضییع حقوق و ازادی های زن که برای فهم آن باید به کتب حقوق مدنی مراجعه نمود.

این سه چالش مهمترین چالش های پیشروی زن ایرانی است و زن ایرانی برای دستیابی به آزادی و برابری ناگزیر به مواجه با آنها می باشد.

ادامه دارد...

نظرات (۱)

کسی چه می داند؛ شاید این جهان، جهنم سیاره ای دیگر باشد.((آلدس هالسکی))