ناسوت|Nasoot

مرکز بررسی کتاب

ناسوت|Nasoot

مرکز بررسی کتاب

ناسوت|Nasoot

سید حسن کاظم زاده
راهنمای کتابخوانی

این همانی لذت است

يكشنبه, ۱۱ مرداد ۱۳۹۴، ۰۳:۳۰ ب.ظ

خواندن برخی کتابها و شرکت در بعضی سخنرانی ها، می تواند مسیر حرکتی انسان را دگرگون سازد. البته نه به این دلیل که آن کتابها و سخنرانی ها پاسخی شایسته در برابر سوالات ما گذاشته اند- همانگونه که دین می گذارد- بلکه بر عکس، درست به این دلیل که سوالات جدیدی را در ذهن ما ایجاد می کنند.

این، موجب می شود تا ما حرکنی کنیم و تکانی به خود بدهیم، در مسیر جدیدی بیافتیم، چیز جدیدی را جستجو نمائیم و با چشم اندازی جدیدی روبرو شویم.

"لذت متن" رولان بارت از این دست کتابهاست که به مدد پیام یزدانجو در اختیار ما قرار گرفته است. اعتراف می کنم که این کتاب مرا از پا انداخت و گرفتارم کرد و من، هرچه بیشتر تلاش نمودم، تنها موفق شدم تا به فهمی ناقص، حداقلی و پاره پاره از این کتاب دست یابم.

چنانکه در تمام این مدت، همانگونه که یهودیان، تورات را بر زمین نمی گذراند،"لذت متن" بر زمین نگذاشته ام. کتابی که افقی جدیدی در برابرم نهاد و مرا به راهی نو رهنمون ساخت.

این را گفتم تا بدانید که لذت متن- به عنوان یک ایده و نه صرفا یک کتاب- تا چه حدی ذهنم را به خود مشغول داشته و در این باب که چگونه ما در موجهه با دو متن "A" و "B" از "A" لذت می بریم و نه از "B" ایده هایی دارم در ادامه با یکی از آنها آشنا خواهید شد.

شاید مسخره به نظر برسد ولی باور کنید که هنوز به دقت نمی دانم که چه تشابهات و تفاوتهایی میان لذت بردن از یک ارتباط جنسی و لذت از خوانش یک متن وجود دارد. لذت جنسی برای من امری غیر قابل فهم، غیر قابل توجیه، تعریف ناشدنی، و بسیار مبهم است و بیشتر در حکم نوعی معجزه یا سحر است- چه کنم که بیولوژی نخوانده ام و از این رو نسبت به این مساله جاهلم- اما بر آنم که "لذت" از "خوانش" یک "متن" را نیز نمی توان با فرمولی واحد تحلیل نمود و لذت بردن از متن، شاید میلیونها الگو و فرمول داشته باشد که ما هنوز که هنوز است از آنها بی خبریم اما من معتقدم که یکی از آن فرمولها، "فرمول این همانی لذت است" می باشد.

نمی دانم که آیا هرگز به کاربرد و مکانیسم دکمه هایی که از دو قسمت نر و ماده تشکیل شده اند دقت نموده اید. آنچه در لذت بردن ما از یک متن رخ می دهد شباهت بسیاری به چنین مکانیزمی دارد.

ذهن ما، مجموعه ای است از نیازها، کنش ها، واکنش ها، علایق و سلایق و صدها چیز ناشناخته یا شناخته شده دیگری که در خودآگاه یا ناخودآگاهمان جا خوش کرده و ذهنیت ما را شکل داده و می دهند و اگر میان آن ذهن یا ذهنیت و متنی که می خوانیم یا می بینیم، همسویی وجود داشته باشد، از مواجهه با متن لذت خواهیم برد.

هم از اینروست که ما متنی دنبال می کنیم که همسویی خاصی با ما داشته باشد و متن ناهمسو را پس از صفحاتی چند کنار می گذاریم. و اگر خواندنش را ادامه دهیم این خوانش، خوانشی زجر آور و کسالت بار خواهد بود.

هر یک از ما جستجویی داریم، و هر کدام به دنبال چیزی یا کسی در تکاپو هستیم و شاید نسبت به آنچه جستجویش می کنیم آگاهی هم نداشته باشیم و صرفا، چیزی که جستجویش می کنیم در ناخودآگاه ما جا خوش کرده باشد اما هنگامی که مادینگی ذهن ما با نرینه گی موجود در یک متن مواجه می شود، دقیقن در پی این مواجهه است که با خود زمزمه می کنیم:" آه ، خدای من این همان است" و لذت اتفاق می افتد.

در واقع خوانش یک متن، جستجو در آن متن نیز هست و ما با خواندن آن، گمگشته های خود را در متن جستجو می کنیم و چون می یابیمش لذت می بریم.

پس آنچه که با من نسبت دارد لذت بخش است. از همین رو است که چون به سوالم و به نیازم و به کنجکاوی ام پاسخ داده می شود و وقتی که نگاه پرتمنایی نگاهم را پاسخ می دهد لذت می برم.

لذا "کشف کردن" نیز "لذت" است همین که اسراری را می یابی و با امر مجهول و نامکشوفی مواجه می شوی راه می افتی که علت آن را بیابی و کشفش کنی و راز آن را دریابی لذت می بری و در واقع، ما با کشف به "این همانی" هم می رسیم.

کشف یافتن چیزی است که دنبالش می گشتیم. متن فی نفسه واجد هیچ امر لذت بخشی نیست ما نمی توانیم هیچ متنی را فی نفسه و بالذاته لذت بخش بدانیم. بلکه متن در مواجهه با ذهنیت من است که لذت بخش می نماید و متن لذت بخش است چون من از آن لذت می برم.

متنی خلق می شود، مولف در تالیف آن منفعل نیست و بر اساس ذهنیت خود خلقش می کند. خلقش می کند تا حرفی بزند معنایی را انتقال دهد  ذهنیتی را تکثیر نماید. اما هیچ خواننده ی متنی و هیچ ذهنی در خوانش آن متن، متن را فارغ از ذهنیت اش نمی خواند از هم اینروست که ذهنیتی متنA را مزخرف و ذهنی دیگر آنرا لذت بخش می داند و این دو نگره، رجحانی بر یکدیگر ندارند.

به معنای مندرج در کلمه "وجد" و "واجد" دقت کنید. "واجد" در زبان عرب "یابنده" است کسی که کشف می کند و می یابد و "وجد" به شوق آمدن از یافتن است.


نکته: هر گاه در این نوشتار از متن و خوانش آن گفتم مرادم نه "کتاب" و "مطالعه" که  تعبیری هایدگری از این دو واژه بود. 

  • سید حسن کاظم زاده