ناسوت|Nasoot

مرکز بررسی کتاب

ناسوت|Nasoot

مرکز بررسی کتاب

ناسوت|Nasoot

سید حسن کاظم زاده
راهنمای کتابخوانی

حاشیه بر "هرمنوتیک و سیاست"- بخش دوم

چهارشنبه, ۲۸ مرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۲۰ ب.ظ

این سطور بخش های قابل انتشار مطالبی است که بر حاشیه کتاب "هرمنوتیک و سیاست"نوشته دکتر مهدی رهبری نوشته ام.

فهم، وابستگی شدیدی با جایگاه حضور ما در هستی و چگونگی آن دارد. در واقع چگونه بودن ما در جهان، اینکه در کجای هستی و چه زمانی از آن قرار داریم، چشم اندازی منحصر به فرد به ما می بخشد و این، چشم انداز امکان شناخت ما از اشیاء و فهم آنها را فراهم می سازد. در نگره ی هایدگر، انسان، موجودی پرتاب شده است و اینکه ما به کجای هستی و تاریخ پرتاب شده باشیم، در فهم ما موثر است.

*

هرمنوتیک فلسفی هایدگر و گادامر، بیش از هر چیز دیگری، بر متافیزیک مدرن(پوزیتویسم) تاخته و آنرا از نفس انداخته است.

*

هر نوع آگاهی، آگاهی شخصیِ خاص است. هر فهمی، امری کاملا فردی، منحصر به فرد و شخصی است.

*

من، برنامه ریزی شده ام تا چنین فهمی داشته باشم.

*

گذشته حیف و میل نمی شود. گذشته هدر نمی رود. گذشته در وجود دازاین حضور دارد و شاید بتوان گفت که دازاین چیزی جز گذشته نیست.

*

مگر می توان از پیش دانسته ها و اندوخته های خود رها شد. اگر چنین کنیم، به کودکی تازه متولد شده بدل خواهیم شد و قادر به فهم هیچ چیزی نخواهیم بود.

*

ما با متن گفتگو می کنیم و در جریان این گفتگو، متن برخی از فهم های ما را می پذیرد.

*

تفریط های هادیگر و گادامر در هرمنوتیک فلسفی، برآمده از افراطی گری های پوزیتویست ها بوده است.

*

در رویکرد گادامری به حقیقت، چیزی به نام دشمن وجود نخواهد داشت و همه ی قرائت ها، در عرض یکدیگر قرار گرفته و ارجحیتی بر یکدیگر نخواهند داشت.

*

یقین دینی و یقین پوزتویستی، در یقین بودنشان تفاوت چندانی ندارند. از دل یقین دینی دیکتاتوری پاپ پدیدار می شود. و از دل یقین پوزیتویستی، مارکسیسم و نازیسم بیرون می آید.

*

تفسیر ما از متن تفسیری آگاهانه نیست. متن، بر اساس آنچه که ناخودآگاه ما را شکل داده تفسیر می شود.

*

مهم این نیست که هنرمند در هنگام خلق اثر هنری، چه حسی داشته و یا درصدد منتقل کردن چه حسی به مخاطب بوده است. مهم حسی است که ما به عنوان خواننده / بیننده، هنگام مواجهه با آن اثر هنری در خود احساس می کنیم.

*

صحیح و غلط، خود یک نوع پیشداوری است.

*

آیا واژگان قراردادی هستند؟ آیا ملتها در آغاز راه و در زمان شکل یافتن، نشستی فرهنگستانی داشته اند و قرارداد کرده اند که به آسمان بگویند آسمان و به زمین بگویند زمین. چه اتفاقی افتاده است در ابتدای تاریخ نمی دانم.

*

وقتی که ما در مورد چیزی سخن می گوییم در واقع این ما هستیم که در مورد آن چیز سخن می گوئیم و آن چیز، از خود سخنی برای گفتن ندارد و همواره میان ما و او فاصله ای پر ناشدنی است. چیز، سخنی ندارد و هر چه هست از ماست.

*

هیچ چیز به ما هو چیز، دارای معنایی نیست. ذاتی وجود ندارد و نیست. و معنای هر چیزی، محصول پرتاب ذهن ما به هستی و اصابتش به آن چیز است.

*

همانگونه که ذهن ما مفعول اموری چون وضع، چشم انداز و... است امور بیرون از ذهن ما نیز مفعول ذهن ماست.

*

معناها را ما به کلمات می دهیم و این معنا پراکنی، امری شخصی و فردی است و بر اساس خواسته ها، تمایلات، آرزو ها، آموخته ها و تجارب ما محقق می شوند.

*

ابتدا فکر نمی کنیم تا بفهمیم و آنگاه فهم خود را در قالب زبان ارایه دهیم. همین که می اندیشیم بر گرده ی زبان نشسته ایم و می اندیشیم. فهم در چارچوب زبان است که شکل می گیرد.

*

آنچه که می گوئیم ابتدا در ذهن ما فرموله شده و بعد در قالب گفتار ما نمود می یابد و آنچه که در بیرون ذهن ماست یعنی آنچه که ما در باب آن سخن می گوئیم، آنرا از ما می پذیرد و چقدر درمانده و منفعلانه آنرا از ما قبول می کند و در برابر آن خاضعانه سر خم می کند.

*

آیا ما معناهای مندرج در اشیاء را کشف می کنیم یا معناها را برای اشیاء وضع می کنیم؟ این سوال ناظر به این نکته است که اگر ما انسان ها نبودیم آیا آن چیز واجد آن معنا بود؟ یا بدون ما معنایی نیز در هستی شکل نمی گرفت؟ آیا معنا قائم بر ما و قائم بر ذهن ماست؟

*

هیچ چیز مستقل از ما نیست و هر معنایی قائم بر انسان است.

  • سید حسن کاظم زاده