ناسوت|Nasoot

مرکز بررسی کتاب

ناسوت|Nasoot

مرکز بررسی کتاب

ناسوت|Nasoot

سید حسن کاظم زاده
راهنمای کتابخوانی

کارلو ماریا مارتینی:"در وجود همه ی ما چیزی از مذهبی ها نهفته است و هم چیزی از غیر مذهبی ها وجود دارد..."

این نوشتار، با کمال احترام و فروتنی تقدیم می شود به یحیا مسعودی نژاد که خلاف آمد روزگار ماست.

سید حسن کاظم زاده

اهمیتی ندارد که در جریان یک گفتگو چه کسی پیروز شود یا چه حرفی به کرسی بنشیند. برای من، این نفس گفتگو است که ارزشمند است چرا که من، گفتگو را نه "تفاهم" که "لذت" می دانم.

گفتگویی که با هدف ایجاد فهم مشترک تحقق می یابد، جز به جدال نمی انجامید. گفتگو نمی تواند هیچ دو دیدگاهی را به هم نزدیک کند بلکه تنها می تواند تفاوت ها را برجسته تر کند لذا ما نباید از جریان یک گفتگو، توقعی جز "لذت" داشته باشیم.

در این مکاتبات، اکو به نمایندگی از جهان نادینی سوالات و شبهاتی دارد که مارتینی به نمایندگی از دنیای دینی-دین مدعی همه چیز دانی است لذا باید پاسخگو باشد- سعی می کند تا به آنها پاسخ دهد و اینکه این پاسخ ها تا چه حد توانسته اکو و خیل عظیم خوانندگانی چون او را اقناع نماید شاید هرگز برای ما قابل درک نباشد.

اما مارتینی، تنها در مقام پاسخگو ظاهر نمی شود. او نیز دغدغه هایی دارد که در قالب پرسش ارایه می دهد. و نوشته هایش بیش از آنکه پاسخی قطعی و مطلق باشد، ارایه نظراتی کلیسایی به موضوعات مورد بحث است.

گفتیم که مارتینی نیز پرسش هایی دارد اما پرسش مارتینی از جنس سوال نیست بلکه از نوع حیرت است. از نظر او فعل اخلاقی باید مبتنی بر یک متافیزیک همگون بنا شده باشد. فعل اخلاقی برای مومنان به کلیسا بر اعتقاد آنها به خدا و روز جزا بنا شده اما حیرت مارتینی از اینجاست که در جهان نادینی فعل اخلاقی بر چه و پایه ای استوار است و چه چیز است که یک دین ناباور را به عملی دعوت و از عملی باز می دارد و ارجحیت فعل اخلاقی بر فعل غیر اخلاقی بر چه اساس و مبنایی است؟!!!

هدف از چنین گفتگویی دستیابی احتمالی به نقاط مشترکی میان جهان کاتولیک و دنیای سکولار است. آنها سعی دارند تا در این مکاتبات به جای مسایل عقیدتی صرف به مباحثی بپردازند که "در عین به روز بودن ریشه در گذشته های دور تاریخی دارند".

اکو در نخستین مکاتبه ی خود به باورهای آپوکالیستی می پردازد و توضیح می دهد که چگونه پس از پایان هزاره نخست و آن سر خوردگی که در پی آن پدید آمد باز هم انگاره های آپوکالیستی در مسیحیت به حیات خود ادامه دادند و لنگ لنگان پس از سپیدمان سال 2000 خود را به هزاره سوم کشاندند و در جریان تداوم خود، از انگاره ای صرفا مسیحی، به باوری فرا دینی و فرا مسیحی دگرگون شدند.

جنبش های هزاره گرا در ابعاد غیر دینی، همان قدر مخوفند که در مکاشفات یوحنا بدان ها اشاره شده است. منتها ویرانی جهان در اندیشه های غیر دینی، نوید بخش امیدی برای هستی نیست و درست در نقطه ی دیگر انگاره های آپوکالیستی- دینی و اموزه های یوحنا است که نوید ظهور مجدد مسیح و بنای دنیایی تازه و بر قراری عدالت و سعادت را دارد.

پیروان نادینی در آستانه سال 2000 از Y2K، انتظار بحرانی لاینحل را داشتند که ممکن بود چهره ی جهان را دگرگون کند. اما جهان مدرن در ابتدای هزاره سوم به آرامی و با سلامت از آن بحران ذهن ساخته عبور کرد بی آنکه این عبور خوفناک تلفاتی را در بر داشته باشد.

همچنین جهان نادینی بر زیربنای انگاره های آپوکالیستی بنایی تازه را بنیان نمود: " ابرمرد" و همچنین از فراز آن اندیشه دینی که معتقد است در میان فرقه های مختلف تنها یک فرقه یا دین وجود دارد که فرقه و دین ناجیه خواهد بود، اندیشه ای به وجود آمد، که در آن نژاد آریایی را وارثان زمین و امامان امت می پنداشتند و در راستای این ایده میلیون هایهودی را به سلاخ خانه های آشویتش و داخائو فرستاد.

اکو در این نامه به آینده به عنوان موضوعی می نگرد که می تواند برای جهان های دینی و نادینی پروژه ای مشترک باشد و جویای این نکته است که در میان جهان دینی و نادینی چه نقاط مشترکی در این زمینه می تواند وجود داشته باشد. چرا که این نقاط مشترک، می تواند زمینه شراکت و همکاری آنها در ساختن جهانی نو و انسانی طراز برتر را فراهم سازد.

همچنین در خلال مکاتبه ی نخست به این نکته اشاره می شود که، تصورات آپوکالیستی، ریشه در امیدهای طبقاتی دارند که به نوعی در رنج اند، اما توان و رمق مقابله و عمل را ندارند. اما مارتینی، با رد نظر اکو، اندیشه های آپوکالیستی برآمده از مکاشفات یوحنا را، برآمده از حرمان، ناخرسندی و بی عملی نمی داند بلکه آن را  محصول میل انسان به رستگاری می داند.

مارتینی توضیح می دهد که مسیحیت دیگر به سمت و سویی رفته که به قرائت نمادین مکاشفات یوحنا می پردازد.

اکو نامه نخست خود به مارتینی را اینگونه به پایان می برد: "آیا تصوری و صورتی از امید...وجود دارد که مذهبی ها و غیر مذهبی ها هردوگان بتوانند در آن شریک شوند؟"

مارتینی اما در پایان نامه ی خود، پایان را "زمینه ای برای تامل در باب خطاهایمان" می داند البته "بی آنکه متحمل درد و نارحتی شویم". به باور مارتینی تامل در باب خطاها، سرآغاز اصلاح و بهتر شدن است.

ادامه دارد...

  • سید حسن کاظم زاده

نظرات (۱)

  • mohammadreza sharifi
  • ممنون جالب بود
    وبلاگتونو دنبال می کنم 




    لطفا شما هم وبلاگه منو دنبال کنید
    http://derakhtedanesh8.blog.ir