ناسوت|Nasoot

مرکز بررسی کتاب

ناسوت|Nasoot

مرکز بررسی کتاب

ناسوت|Nasoot

سید حسن کاظم زاده
راهنمای کتابخوانی

۴۸ مطلب در تیر ۱۳۹۴ ثبت شده است

عزیز دلم،

ببین،

هزار سال گذشته

و من هنوز اینجا ایستاده ام

و در عبور دیگران

تو را انتظار می کشم

من

هنوز شیفته نگاه مهربان توام

و دستان سرد تو را مرور می کنم.

می بوسمشان،

در بارش هر برف زمستانی.

و تو

باز هم جا خالی می دهی

تا در تیررس نگاهم نباشی

  • سید حسن کاظم زاده

مرگ،

نیمه جانی را که برایمان باقی مانده

خواهد برد.

می بلعد

لحظه های ما را

ثانیه ها و دقیقه ها را

این عفریت

و مرا ترسی از مرگ نیست

من

از گم کردن لبخند تو در هراسم

  • سید حسن کاظم زاده

پایان خواهد یافت

روزی،

سوگنامه فرزندان زمین.

و در آن روز،

 خورشید

به شادی خواهد تابید

ماه

به شادی نورافشانی خواهد نمود

و آب

به شادی جریان خواهد یافت

و سالها

بی اندوه نان و ستم، سپری خواهند شد.

  • سید حسن کاظم زاده

شب چه تاریک است و من مایوس

کوچه گریان است

خانه دیگر جای ماندن نیست

روشنایی مرده است انگار

رفته ام از یاد و چشمانم چه گریان است

ای تو خورشید فروزان، خیز و طوفان کن

خانه تاریک شب را خرد و ویران کن

پاره کن زنجیرهایم را

دوزخ تنهایی ام را چون گلستان کن

  • سید حسن کاظم زاده

عزیز دلم،

ببین، چگونه دلم برایت تنگ می شود

آه،

دلم برایت تنگ می شود

نه تنها هنگامی که می روی

حتا،

زمانی که در کنارم نشسته ای

و حرکت گوسفندان را نگاه می کنی

در پهن دشت بین راه،

و برای چوپان ها دست تکان می دهی

باز هم،

دلم برایت تنگ می شود

دلتنگت می شوم.

  • سید حسن کاظم زاده

من فکر می کنم که در اینجا

چیزی به نام عشق فراموش گشته است

این عشق

در گیر و دار زندگی سخت

مفقود گشته است

ای کاش باز سبزه نوروز زنده بود

ای کاش آفتاب بهاری

بر کوچه های شهر

تابیده بود باز

ای کاش باز هم

می شد ستاره چید

یا توی رختخواب

با قصه های کوته مادر بزرگ خفت

ای کاش

می شد دوباره زیست

ای کاش باز هم

می شد دوباره کودک پر جنب و جوش بود.

  • سید حسن کاظم زاده

عزیز دلم،

امروز

در چهار راهی که تو را به من متصل می کرد

شغالی را دیدم

که ادای شیرها را در می آورد

و به زبانی بی زبانی

تهدیدم می کرد.

 

  • سید حسن کاظم زاده