ناسوت|Nasoot

مرکز بررسی کتاب

ناسوت|Nasoot

مرکز بررسی کتاب

ناسوت|Nasoot

سید حسن کاظم زاده
راهنمای کتابخوانی

۱۰ مطلب در آذر ۱۳۹۷ ثبت شده است

می میرم عاقبت

در روزی از بهار

شاید،

نوروز

شاید،

در روزهای اول یک فصل پرشکوه

در ساحل خزر

می میرم عاقبت

در زیر سرو سبز پریشان موی

در حالت نشسته

با خنده ای که بر لب من موج می زند

سیگار، در میان دو انگشت

می میرم عاقبت

در حالت نگاه

بر سبزه های سبز تماشایی

تن داده بر نسیم دل انگیز نوبهار

گل ها به رقص و خنده و شادی

شبنم نشسته بر رخ گل ها

می میرم عاقبت

لم داده بر زمین

بر خاک آشنا

در حالت تماشا

بر دوردستِ آبی دریا

قایق میان آب

صیاد پیر خفته به ساحل

مرغان به کار خواندن و پرواز

می میرم عاقبت 

در گوشه ای که ساکت و دنج است

همراه من کسی است،

در حال شکل دادن شن ها

چشمان من کمی به نظر خسته می رسند

ذهنم،

لبریز خاطرات گذشته

می میرم عاقبت

اما،

آن آخرین نفس،

آن آخرین کلام،

آن آخرین نگاه، به شادی

تقدیم چشم های تو باشد

  • سید حسن کاظم زاده

من،

شهری را می شناسم

که در فقدان من

آه می کشد

اشک می ریزد

نوحه می کند.

من،

شهری را می شناسم

که بی مزد و منت

بی هوا و هوس

و بی آنکه شبی را در آن خفته باشم

دوستم دارد.

و هر بهار

با چهره ای خجسته

و با دسته گلی ارغوانی

به پیشوازم می آید

و پیشانی ام را می بوسد.

  • سید حسن کاظم زاده

آه ای فرشته ی من،

کامنتی که او برایت می گذارد

مرا گرفتار چیزی می کند

هیولایی

که در صدد ترک آنم:

سیگار...سیگار...سیگار

  • سید حسن کاظم زاده