ناسوت|Nasoot

مرکز بررسی کتاب

ناسوت|Nasoot

مرکز بررسی کتاب

ناسوت|Nasoot

سید حسن کاظم زاده
راهنمای کتابخوانی

۸۳ مطلب با موضوع «معرفی کتاب» ثبت شده است

اواخر هفته گذشته* جدیدترین اثر داستانی مستور را خواندم. منصفانه بگویم "من گنجشک نیستم" آنگونه که باید و شاید مرا راضی نکرد. مقایسه این اثر با برخی از مجموعه داستانهای مستور نشانگر افتی نسبی در قلم وی می باشد.

البته شایان ذکر است که داستان های بلند مستور (آنچه که دیگران به اشتباه رمان می پندارند) با اینکه بطور مرتب تجدید چاپ می شوند، همسنگ هیچیک از مجموعه داستانهای او نیستند. این نکته، هم در باره ی "روی ماه خدا را ببوس" و هم "من گنجشک نیستم" صدق می کند.

دنیای داستانی مستور دنیای همگونی است و با خواندن یک مجموعه داستان از وی می توان به کلیت این جهان داستانی احاطه یافت.

مستور در داستان بلند "من گنجشک نیستم" حرف جدیدی نمیزند و این بار نیز به تکرار همان عناصر موجود در دیگر داستانهای خود مانند مرگ، عشق، زن (زن به عنوان موجوی مقدس)، خودکشی، سوال، جنون و... می پردازد.

مستور در این داستان دغدغه های ذهنی بیماری روانی پیرامون مرگ و عشق را روایت می کند. بیماری که به دلیل مواجهه با دو مرگ، دچار ترس جنون آمیزی از مرگ شده و کارش به بیمارستان روانی کشیده است.

پایان بندی داستان نیز از همان ویژگی پایان بندی "مستور"ی برخوردار است چنانکه ناگهان رهایی از مرگ هراسی با اشاره های مستی لایعقل در کافه ای در شهر رخ می دهد و نه رهنمودهای پیامبرگونه ی مردی الهی در گوشه خانقاهی دور افتاده یا مسجدی با گنبد زیبا و گلدسته های بلند.

*نوشته مربوط به سالها پیش می باشد

من گنجشک نیستم – مصطفی مستور – نشر مرکز- چاپ اول 1388 – 5000 نسخه – 1900 تومان

  • سید حسن کاظم زاده

چند سال گذشته، در حوزه های فکری و روشنفکری ایران، دیدگاههای نوینی پیرامون عرصه های فقهی بوجود آمد و فقه توسط پرسشهای بنیادینی که از سوی روشنفکران دینی همچون دکتر عبدالکریم سروش و مصطفی ملکیان طرح شد با چالشهای نظری مواجه شد.

اهمیت این امر از آنجا ناشی می شود که نظام سیاسی حاکم بر ایران، حکومتی مبتنی بر اصول و قوانین فقهی بوده و خصایل فقاهتی آن، فربه تر از دیگر خصایل دینی اش می باشد.

در راس این نظام سیاسی، فقیهی عالی رتبه قرار می گیرد که حکومت، مشروعیت خود را از وی اخذ نموده و ولایت مطلقه ی فقیه، اساس و جوهره ی نظام جمهوری اسلامی ایران را تشکیل می دهد.

همچنین شورای نگهبان، که شش عضو از دوازده عضوش، فقیه منصوب می باشند، بر انطباق قوانین مصوب مجلس شورای اسلامی با شرع اسلام و فقه شیعه، نظارت کاملی دارند.

چگونگی و عملکرد حکومت فقاهتی در ایران، خود زمینه یی برای طرح این سوال های بنیادین که آیا فقه پاسگویی زندگی امروزین و نیازها و ضرورتهای جامعه ما می باشد یا خیر، و یا اینکه آیا می تواند، به تنهایی، بار سیاست، معیشت و مدیریت جامعه را بر دوش بکشد را مهیا نمود.

این امر اندیشمندان دینی را بر آن داشت، تا فقیهان را به ایجاد تحول در اصل و اساس فقه فراخوانند.

مرحوم آیت الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، از نخستین فقها و مجتهدانی است که ضرورت تحول در فقه شیعه را احساس و آن را در عمل پیگیری نمود.

او با طرح مسایلی چون فقه پویا، احکام ثانویه و مصلحت نظام در صدد برآمد، تا فقه را، به چهره یی امروزی و کارآمدتر بیارآید.

رهبر انقلاب اسلامی ایران، مجمع تشخیص مصلحت نظام را در سالهای آخر عمر خود تاسیس نمود، تا هرگاه قوانین فقهی، با مصالح ملی یا حکومتی در تضاد بود آن احکام را بطور موقت تعطیل نمایند. همچنین، وی با فتوا دادن بر حلیت شطرنج و موسیقی، که احادیث و روایات بی شماری در حرمت و یا مذمت آنها در منابع شیعه وجود داشت، سعی نمود تا گستره ی جدیدی را در برابر فقه بگشاید. اما متاسفانه به دلیل جو قشری گری موجود در حوزه های دینی، موضعگیری منفی برخی علمای معاصر و همچنین درگذشت نا بهنگام وی، موجب شد تا پروژه ی تجدد فقهی ایشان بصورت پروژه یی نیمه تمام، بر زمین بماند.

حال با گذشت چندین سال از درگذشت وی، میوه های درختی که او بر زمین حوزه های دینی ایران قرص نمود، در حال ثمردادن می باشد. چنانکه آیت الله غروی، حکم بر مساوات زن و مرد در شهادت داده و آیت الله مکارم شیرازی مجازات جایگزین را به سنگسار ترجیح داده و آیت الله صانعی، زنان را، شایسته ی قضاوت، اجتهاد، ولایت و حکومت دانسته و شیخ محمد ابراهیم جناتی، از شاگردان برجسته بنیان گذار جمهوری اسلامی و نویسنده کتاب های ارزشمند "ادوار فقه" و "منابع اجتهاد"، با فتاوای جدید خود، عرصه ی فقه شیعه را، به طور کامل دگرگون نموده و تصویر کاملا جدیدی بدان بخشیده است.

اما متاسفم از اینکه هنوز هم، اراده حاکم بر حوزه های علمیه، و قاطبه ی مجتهدان و مراجع طراز اول، با اذعان به ضرورت نوسازی بنیانهای فقهی، در عمل، بر سنت گذشتگان، فقه جواهری و استاتیک قرون قبلی عمل کرده و از مسایل جدید کناره گیری نموده و یا با احتیاط کامل به آن عرصه وارد می شوند که از آن جمله می توان به مرحوم آیت الله منتظری اشاره نمود.

وی، یکی از سنتی ترین فقهای شیعه عصر معاصر بود، و در طول سالیان سال، که بر مسند مرجعیت شیعه قرار داشتند، کمتر تغییری را در فتاوای خود انجام داده و رساله ی عملیه ی وی، لبریز از احتیاط های فراوان می باشد.

در سال هزار و سیصد و هفتاد و هفت خورشیدی، ماهنامه ی وزین کیان، با طرح سوالاتی پیرامون جهاد ابتدایی، ارتداد، نجاست کفار، امر به معروف و نهی از منکر از حضرت آیت الله منتظری، نظر وی را در زمینه ی خشونت دینی جویا می شود.

وی مقاله یی را تحت عنوان در باب تزاحم، در اختیار نشریه ی کیان می گذارد که در شماره چهل و پنج آن نشریه منتشر می شود.

پس از آن، دکتر عبدالکریم سروش، مقاله یی در پاسخ آیت الله نگاشت که در شماره ی بعدی کیان، با عنوان فقه در ترازو منتشر شد و در آن به پاسخ های آیت الله منتظری، ایرادهایی اساسی وارد آمد و سعی شد، به پارادوکس های مطرح در مقاله ی آیت الله منتظری پاسخ داده شود.

آیت الله منتظری نیز در پی آن مقاله، پاسخی را خطاب به دکتر سروش به نشریه ی کیان ارسال نمود که دو مقاله ی اخیر در کتاب "اندر باب اجتهاد" منتشر شده است. پس از آن بود که، بسیاری از منتقدان از سر غیرت دینی!!!، به شکل بی ادبانه یی، هجوم خود را علیه دکتر سروش آغاز نموده، و در نشریات زرد افراطی، به فحاشی علیه او پرداختند.

اما کار به اینجا ختم نشد، و اساتید دیگری نیز شروع به پاسخگویی و یا ارایه نظرات خود نمودند. که در این بین، مقالات آقای "احمد عابدینی" و آیت الله"جعفر سبحانی" از اعتبار بیشتری برخوردار بوده و در کتاب منتشر شده اند.

پاسخی که آیت الله منتظری، به دکتر عبدالکریم سروش ارایه می دهد، پاسخ مناسبی نیست. مرحوم از کنار بسیاری از سوالات بنیادین سروش، به آرامی عبور نموده و آن سوالات را به صورتی کلیشه یی جواب گفته و ارایه ی پاسخ برخی از آنها را نیز به زمانی دیگر موکول می نماید.

اما جعفر سبحانی، علی رقم پاسخی مناسب تر از دیگران به سروش، به دلیل عدم تسلط کافی به زبان ،ادبیات و مبانی فکری وی، گاه برخی از سوالات مطرح شده توسط سروش را، به درستی درک ننموده و پاسخهایی نامربوط به آنها ارایه نموده است.

ایرادی دیگری که می توان بر کار سبحانی گرفت، انتشار مقاله اش در روزنامه ی اطلاعات می باشد. چرا که این مباحث، مباحثی کوچه و بازاری محسوب نمی شود و باید تنها در حیطه ی نخبگان عرضه گردد و مطالعه ی این گونه مقالات توسط افرادی با بنیه ی علمی اندک، ممکن است شبهات فراوانی را برای آنان ایجاد نماید.

دو مقاله ی دیگر نیز، توسط آقایان "سعید عدالت نژاد" و " مجتهد شبستری " در کتاب گنجانده شده که مطالعه ی آنها نیز خالی از لطف نبوده و هر یک از این عزیزان از موضعی متفاوت به موضوعات مورد مناقشه نگریسته اند.

کتاب "اندر باب اجتهاد"، در صفحاتی بسیار کم، حاوی شش مقاله ی کوتاه اما خواندنی است که توسط شش نظریه پرداز دینی، در باب فقه ارایه گردیده و چاپ دوم آن، به قیمت هزار و چهار صد تومان، توسط انتشارات طرح نو، روانه ی بازار شده است.

اندر باب اجتهاد/ طرح نو / 1382

دریافت نسخه PDF

  • سید حسن کاظم زاده

"این همه در باره سال و زمان حساسیت نشان ندهید. شما که در کار شعر و شاعری هستید نباید زیاد سخت بگیرید. مگر زمان چیست؟ خطی قراردادی که یکطرفش گذشته است و آن قدر می رو د تا به تاریکی برسد. طرف دیگرش هم آینده است که باز دو سه قدم جلوتر می رسد به تاریکی. خب همه این جوری راضی شده ایم و داریم زندگی می کنیم. بعضی وقت ها می بینی یکی از ما از این خط ها خارج می شویم . پای مان سر می خورد این ور خط که می شود گذشته یا یک قدم آن طرف خط به آینده می رویم."(پشت جلد کتاب)

سفر در زمان و سرک کشیدن به گذشته یا آینده، یکی از آرزو های دیرین، اما دست نیافتنی بشر است. آرزویی که چون در واقعیت نمی توانیم به آن دست یابیم، در عرصه ی داستان و سینما به جستجویش می پردازیم.

احمد پوری، که پیش از این، او را به عنوان مترجم اشعارِ بزرگترین شاعران جهان، از جمله آنا آخماتووا، نرودا و...می شناختیم این مساله را دستمایه خلق اولین رمان خود نموده، و داستانی به سبک رئالیسم جادویی را به نگارش درآورده است.

در ابتدا که خبر انتشار کتاب را در مطبوعات خواندم، نتوانستم آنرا جدی بگیرم. طبیعی هم بود، نخستین رمان یک مترجم، چه چیزی می تونست برای من داشته باشد. از این رو کتاب را برآمده از بلند پروازی این مترجم ایرانی می دانستم تا نبوغ و خلاقیتش.

خوب زندگی پر است از همین قضاوت های شتابزده و پیش داوری های ناصحیح. چند ماه پس از انتشار رمان موفق شدم تا به شکلی کاملا اتفاقی رمان را بخوانم و آنرا داستانی یافتم متفاوت از داستانهایی که در این چند ساله از نویسندگان ایرانی خوانده بودم.

داستانی که نویسنده در آن خود را روایت نموده و نقش نخستین را به خود داده است. پوری در رمانش همان احمد پوری مترجم است که با ترجمه هایش سرگرم است.

او در داستان خود از جانب ناشناسی که از زمانی دیگر آمده وسوسه می شود تا به گذشته برود و نامه ای عاشقانه از  آیزیا برلین را به آنا آخماتوا برساند.

او از تونل زمان عبور می کند و ناگهان خود را در آذربایجانِ پس از سرکوبی دموکرات ها می یابد و روایت شخصی خود را از ماجرای آن سالها به خواننده ارایه می کند و آنگاه که قدم به اتحاد جماهیری شوروی می گذارد هول و هراس زندگی و تنفس در چنین کشوری را به خوبی به خواننده انتقال می دهد.

او در کتاب خود، تصویری واضح از درماندگی های آخماتوا - شاعره روس - ارایه نموده و از ارتباط عاشقانه برلین و آخماتوا پرده برمی دارد.

از مهمترین ویژگیهای این رمان، می توان به عبور آرام خواننده از دیواره ی زمان و قدم نهادن به گذشته اشاره نمود و خواننده در هنگام عبور از این دیواره، چنان آنرا واقعی می پندارد که دچار کوچک ترین بهت و تردیدی نسبت به آن نمی گردد. آنرا دروغ و ساخته ذهنی رویا پرداز نمی داند و چنان با آن مواجه می شود که تو گویی با امری روزمره مواجه شده است.

دو قدم این ور خط/احمد پوری/نشر چشمه/چاپ اول: پائیر 1387 / 2000 نسخه / ۳۵۰۰ نومان

دریافت نسخه PDF

  • سید حسن کاظم زاده

ترجمه و انتشار داستان معرکه، اثر لویی فردینان سلین- رمان نویس فرانسوی-، یکی از مهمترین اتفاقات نیمه نخست سال 1387در عرصه داستان و ادبیات کشورمان بود. پیش از این نیز مرگ قسطی، دسته دلقک ها و سفر به انتهای شب از همین نویسنده ترجمه و راهی بازار کتاب کشورمان شده بود و هر سه اثر و به ویژه مرگ قسطی و دسته دلقک ها به دلیل قرار گرفتن نام زنده یاد مهدی سحابی به عنوان مترجم بر روی جلدشان، از اقبال فراوانی در میان خوانندگان ایرانی سلین برخوردار شدند.

من در میان تمامی آثار باقی مانده از سلین، که به زبان فارسی برگردانده شده اند تنها همین "معرکه" را خوانده ام و شناختم از این نویسنده فرانسوی به همین داستان و چند مقاله ی دیگری که در اینترنت یافته و خوانده بودم محدود می شود.

بی شک، اهمیت سلین در آن است که با گشودن روزنه ای جدید بر روی ادبیات جهان که تا سلین یکسره در سیطره زبان پرتکلف و پر فیس و افاده ی بالاشهری و بورژوا قرار گرفته بود زبان آرگو را که زبان اراذل، اوباش، دزدان، گدایان، و لات و لوت هاست را وارد ادبیات نمود. کاری که از سوی منتقدان به شدت مورد طعن قرار گرفت. آنها که سلین را نویسنده ای فاقد سبک می دانستند که صرفا همانگونه که سخن می گوید می نویسد.

در واقع سلین نخستین کسی است که به این وسعت، دایره المعارفی از کلمات رکیک، فحش ها و ناسزاها، تهدیدها و توهین ها را در داستانهای خود و به ویژه معرکه به کار گرفته و به ساختار شکنی دست زده است. کاری که او در عرصه ادبیات انجام داد بی شباهت به کاری که محسن نامجو در موسیقی سنتی ایرانی انجام داد نیست. او نیز با سه تار و ترانه هایش کاری را انجام داد که سلین پیش از او با قلمش انجام داده بود.

همچنین سلین در کنار زبان شلخته بی در و پیکر آرگو، انبانی از سر و صدا و ازدحام خلق می کنند. سر و صدایی که خواننده را دچار سرسام می سازد.

انصاف نیست که از زحمات سمیه نوروزی - مترجم داستان - در ترجمه چنین اثر دشواری به زبان فارسی، آن هم به شکلی که به روح زبان حاکم بر این نوشتار آسیب وار نشود قدردانی نکرد. من ترجمه چنین اثری را حتا توسط مترجمان مرد، کاری دشوار می دانستم و برایم باور کردنی نبود که زنی قادر باشد تا ظرافت های زبان آرگو را که زبانی مردانه محسوب می شود به این خوبی به فارسی ترجمه نموده و از عهده آن برآمده باشد.

کل داستانِ "معرکه" در یک شب اتفاق می افتد. داستان معرکه از سر شب با ورود سربازی مانند سربازان دیگر، به پادگانی فرانسوی آغاز و تا سپیده دم صبح فردا ادامه می یابد و مضحکه ای  از خشونت و حماقت را به نمایش می گذارد.

او در این اثر، به خوبی توانسته نظامی گری را مورد استهزاء و ریشخند قرار دهد و آنرا به کاریکاتوری تهوع آور و غیر قابل تحمل تبدیل سازد. طنزی سیاه بر علیه نظامی گری که هر ایست - خبرداری را برای خواننده منفور می سازد.

بسیاری، داستانهای سلین را آئینه تمام نمای زندگی پرفراز و نشیب وی می دانند. از نظر آنان، معرکه محصول تجربه شخصی سلین از نظامی گری در قشون فرانسه است.

به هر حال اگر هوس کردید کلماتی چون: "...می خواین برینین به همه چی..."،  "...بدو! کون گنده ها! بس که کونش گنده اس جلو راهشو گرفته..."، "...گه بگیردت..."، "...اگه به خاطر این فانوسه نبود چنگکمو تا ته می کردم تو ماتحتش..." را بخوانید این شما و این هم داستان معرکه.

معرکه / لویی فردینان سلین / سمیه نوروزی / نشر چشمه / چاپ اول: تابستان 1387 / 111 صفحه / 2000 نسخه / 2000 تومان

دریافت نسخه PDF

  • سید حسن کاظم زاده

سال بلو، داستانهای دیگری هم نوشته، داستانهایی که هر کدام از آنها، شهرت و محبوبیتی فوق العاده برای او به هم زد اما این آمریکایی روسی الاصل یهودی تبار که خانواده اش ابتدا از پطرزبورگ به کانادا و آنگاه به شیکاگوی آمریکا مهاجرت کردند، جایگاه ادبی و بخش بزرگی از محبوبیتش را مدیون رمان کوچک "دم را دریاب" است.

دم را دریاب، رمان کوتاهی است که مورد توجه داوران آکادمی سلطنتی سوئد قرار گرفت و نوبل ادبیات را برای سال بلو به ارمغان آورد. کتابی که در اعلامیه هیات داوران این جایزه ادبی از آن به عنوان "یکی از آثار کلاسیک دوران ما" یاد شده بود.

این رمان گرچه داستان یک روز از زندگی تامی ویلهلم است اما در همین یک روز، خوانندگان، با تمام زندگی او و رخدادهای آن آشنا می شوند. آنها در می یابند که چگونه و با چه هدفی نامش را عوض کرده و مورد غضب والدینش قرار گرفته،‌چگونه کالج را به امید تبدیل شدن به یک فوق ستاره سینما رها کرده و امیدهای خانواده را با یاس مواجه ساخته و به سیاهی لشکری ناموفق در هالیوود بدل شده است.

همچنین خوانندگان این اثر با خواندن آن می فهمند که تامی ویلهلم که همواره به دنبال خیالات و اوهام خوشبختی، سرگردان بوده و از این شاخه به ان شاخه می پریده، چگونه شغل خود را در اعتراض به یک تصمیم اداری ترک می کند، از همسرش جدا می شود و در نهایت با شرایطی مواجه می شود که آرام آرام او را به سوی جنون می کشاند.

من این اثر را علاوه بر اینکه دارای نگاهی نقدآلود به مناسبات عاطفی در جوامع سرمایه داری دارد، منظومه ای بر علیه آرمانگرایی و ستایش محافظه کاری می دانم. سال بلو در این اثر نشان می دهد که چگونه ترک یک وضعیت برای دستیابی به شرایط بهتر، می تواند وضع را بدتر و شرایط را دشوارتر نماید.

خواننده با خواندن این اثر، از خود می پرسد که اگر تامی ویلهلم کمی در زندگی خود محافظه کاری پیش می گرفت و از دست زدن به ریسک های بدون توجیه پرهیز می نمود و حال متوسط خود را قربانی آینده مطلوب اما نامعلوم نمی نمود، آیا باز هم با چنین شرایطی مواجه می شد؟

همچنین داستان از این نظر که اولویت را نه به آرمان که به واقعیت می دهد از جنس رمانهایی چون "دن کیشوت" و "مادام بواری" است. شخصیتهایی که برشوریدنشان بر علیه واقعیت و جستجوی اتوپیای دلخواهشان، از آنان درس های عبرتی برای دیگران ساخت و انگشت نمای این و آنشان کرد.

دم را دریاب / سال بلو / بابک تبرایی / نشر چشمه / چاپ اول:زمستان ۱۳۸۶ / ۲۵۰۰ تومان / ۱۷۷ صفحه 

دریافت نسخه PDF

  • سید حسن کاظم زاده

اریک امانوئل اشمیت، یک نابغه بود چه او نخستین کتابش را در یازده سالگی و نخستین نمایشنامه اش را در شانزده سالگی نوشت. در دانشسرای عالی پاریس فلسفه خواند و آنگونه که خود گفته، طی تجربه ای عرفانی در صحرای هوگار مغروق ایمان گردید و از آن پس به نویسنده ای با علقه های دینی تبدیل شد.

او آثار بسیاری خلق نموده که من "خرده جنایتهای زناشوهری" را یکی از برترین آثار او و تمام بشریت در طول همه زمانها می دانم و همین اثر بود که به تنهایی مرا به مرید اشمیت تبدیل نمود. دیدن نمایشنامه تلویزیونی این اثر ارزشمند در ابتدا، و خواندن نمایشنامه آن در ادامه، مرا شیفته اشمیت کرد و پس از آن بود که تمایل پیدا کردم که دیگر آثار او را نیز مطالعه نمایم.

من "انجیل های من" با ترجمه قاسم صنعوی را در کنار دل سگِ بولگاکف، تیمبکتوِ پل آستر، توگینف خوانی و سفر فلیشیا اثر ترِوِر را در یک روز خریدم. و ابتدا دل سگ بولگاکف را خواندم. کتابی که مدتها در پی اش بودم و بالاخره پیدایش کرده بودم. پس از آن تیمبکتو پل استر را خوندم که در باره اش خیلی خوانده بودم.

داستان سرگذشت سگی تنها را روایت می کرد که صاحبش را از دست داده بود و پس از آن رخدادهایی را که برایش بوجود آمده بود را تعریف می کرد. داستان از چنان غنایی برخوردار بود که با خواندن این کتاب به خوبی با سگ احساس هم ذات پنداری می کردم و گاه فاصله ی میان "من" و "سگ" از میان برداشته می شد به نحوی که تفاوتی میان خود و سگ نمی توانستم پیدا کنم.

تورگینف خوانی یا سرگشته در دنیای تورگینف و آن دیوانه بازی های مری لوئیس بیچاره و تنهایی اش در آن دکان پارچه فروشی و خواهر شوهرهای نق نقو و نفرت انگیزش نیز لذت بخش بود. تا اینکه نوبت به انجیل های من اثر اریک امانوئل اشمیت رسید. کتاب را در یک نصف روز خواندم. اشمیت در این کتاب روایتی تازه و نامتعارف از زندگی عیسی، مرگش و برخاستنش از گور و تجلی نمودن بر مردم ارایه می دهد. روایتی که در آن حتا خود عیسی نسبت به پیامبری اش به دیده تردید می نگریست و آن را باور نداشت.

کتاب چیزی بین رمان و شعر است و نویسنده آن را به دو بخش تقسیم نموده. بخش نخست از زبان یا منظر عیسی و بخش دیگر از زبان یا منظر پیلاطس حاکم رومی یهودیه که در ماجرای قتل عیسی دست داشت. روایت عیسی از دوران کودکی آغاز و تا شام آخر و دستگیری او ادامه می یابد و روایت پیلاطس نیز در بیست و سه باب بیان شده، باب هایی که برخی از آنها تنها از چند سطر یا پاراگرف تشکیل می شوند.

همچنین اشمیت در این داستان چهره ی جدیدی از یهودا - که در روایت سنتی مسیحیان خیانتکاری است که باعث گرفتاری و مرگ مسیح می شود- ارایه می نماید که بسیار خواندنی است.

انجیل های من / اریک امانوئل اشمیت / قاسم صنعوی / نشر ثالث / 1650 نسخه / 2500 تومان / چاپ دوم 1388 / 139 صفحه

دریافت نسخه PDF

  • سید حسن کاظم زاده

نه از جلال چیزی خوانده بودم و نه در مورد او مطالعه ای داشته ام. تنها با استناد به مطلبی از ضیاء موحد که شهروند امروز منتشر کرده بود و برخی اظهار نظر دوستان کتاب خوان و اهل مطالعه، تصور می کردم که  جلال می بایست آدم مزخرفی بوده باشد و درست مثل خودم در زندگی،هزاران بار از این شاخه و آن شاخه پریده و دنبال چیزی یا کسی تازه افتاده و فکر و مشی عوض کرده. تا اینکه یک روز در کتابفروشی کمند بودم که چشمم به داستان سنگی بر گوری*افتاد و به سرم زد که لااقل این کتاب جلال را مطالعه کنم. به ویژه اینکه حرف ها و حاشیه های فراوانی در مورد کتاب به گوشم خورده بود که انگیزه ام را برای خواندن کتاب دو چندان می کرد.

کتاب را خریدم و کل آن را در یک نیمروز خواندم و خلاص. نثرش جالب، و برایم کاملا تازگی داشت و تا آن روز کتابی به این سبک و سیاق نخوانده بودم. اما محتویاتش، علی رقم سنت شکنی هایی که در آن شده، به شدت سخیف، زشت و آزار دهنده به نظر می رسید. با خودم فکر کردم که یک نویسنده، چقدر می تواند آدم وقیحی باشد که اینگونه بی محابا کثافتکاری هایش را، با خوانندگان در میان بگذارد.

البته اعتراف می کنم که از ساختارشکنی های او در این کتاب و اینکه با شجاعت تمام آفتابه اش را بر داشته و سراغ سنگ مستراحی به نام فرهنگ ایرانی!!! رفته خوشم آمد. اما آنجا که وارد حوزه خصوصی اش می شود و در مورد سفر اروپا و روابطش با زنش می نویسد بارها و بارها کلافه شدم، کتاب را بستم و توی دلم بد و بیراهی نثارش کردم که بیا و ببین.

آنجا که می نوسد: می دانی زن. در عهد بوق که نیستیم. بچه می خواهی؟ بسیار خوب. چرا لقمه را از پشت سر به دهان بگذاری؟ طبیعی ترین راه اینکه بروی و یک آدم خوش تخم پیدا کنی و خلاص. من از سر بند این دکتر امراض زنانه، مزه قرمساقی را چشیده ام. هیچ حرفی هم ندارم. فقط من ندانم کیست. شرعا و عرفا مجازی.

و یا آنجای دیگر که نوشته: یک روز دنگم گرفت که ببینم با نطفه ام می شود نیمرو درست کرد یا نه. سر زنم را دور دیدم و کلیه آن روز را ریختم توی تابه. و چه نیمرویی! آب دماغ سفت تر شده. مایه ای از سفیدی در آن دویده و بی مزه. به ضرب فلفل و نمک هم نتوانستم بخورم. اما به گمانم در وضع پایین تنه گربه ها اثر کرد. چون آن سال یک دفعه بیشتر از معهود بچه گذاشتند.

و باز آنجا که از سفر فرهنگی اش!!! به اروپا چنین یاد می کند: به سوئیس که رسیدم دختر مهماندار چنان زیبا بود که پای شخص اول لنگید. شخص دوم شد اختیار دار کارِ تَن. و افسارم را گرفت و کشید همانجاها که هر لر دوغ ندیده ای را باید سراغ گرفت.

و یا آن نوزده روزی را که در آمستردام و لندن با زنی مطلقه همخوابگی می کرده: زنی تازه از شوهر طلاق گرفته و توی  اندازه و همسن و سال خودم. و خدمتکار به تمام معنی. و لری دوغ ندیده تر از من. هفت روز بسش نبود. دنبالم آمد لندن. ده روز هم آنجا. و برگشتن هم مرا کشید به آمستردام. و دو روز از نو. و اگر بچه دار شدم؟... و که خوب. معلوم است. می گیرمت. و از این حرفها و سخن ها.

البته این، همه آن احساسی نیست که من با خواندن سنگی بر گوری نسبت به جلال پیدا کردم. بلکه با خواندن کتاب، دریافتم که این بابا دچار یک روان نژندی حاد و اساسی هم بوده است. و تل انبار شدن عقده هایش- مثل بچه دار نشدن آن هم در خانواده و جامعه ای مذهبی و سنتی-  او را تا سر حد تبدیل شدن به یک مازوخیست تمام عیار پیش برده است.

حال، من که خواننده جلال باشم پس از مطالعه چنین کتابی، دیگر رغبت نمی کنم که حتا اسم این بابا را هم بشنوم یا به زبان بیاورم تا چه رسد به اینکه کتاب دیگری از او را بدست بگیرم و بخوانم.

راستش را بخواهید نمی توانم برای نویسنده ای که زنش را خرج خواننده کرده تره هم خرد کنم. خودتان قضاوت کنید که نوشتن داستان میان مایه ای چون سنگی بر گوری (که البته به نوعی دفتر اعترافات وی نیز می باشد) ارزش این همه بی آبرویی و این همه حاشیه سازی برای خود و دیگران را دارد. مگر اینکه باور کنیم این بابا در هنگام نوشتن چنین داستانی، از اساس دیوانه بوده است.

*سنگی بر گوری/جلال آل احمد/تهران/جامه دران/1384چاپ سوم/5500 نسخه/1100 تومان

دریافت نسخهPDF  

  • سید حسن کاظم زاده