ناسوت|Nasoot

مرکز بررسی کتاب

ناسوت|Nasoot

مرکز بررسی کتاب

ناسوت|Nasoot

سید حسن کاظم زاده
راهنمای کتابخوانی

حاشیه بر "از شاهد قدسی تا شاهد بازاری"

يكشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۴، ۰۲:۰۶ ب.ظ

این سطور بخش های قابل انتشار مطالبی است که بر حاشیه کتاب "در پی معنا" اثر "از شاهد قدسی تا شاهد بازاری" نوشته دکتر سعید حجاریان که در سال 1380 توسط انتشارات طرح نو منتشر شده نوشته ام.

حماسه عاشورا، محصول برخورد و مواجهه ی دو چیز بود: "واقعیتِ مذموم" ولی "مسلط" و "حقیقت مطلوب" اما "مغفول". آنچه که در عاشورا رخ داد برای دستیابی به حکومتی دنیوی نبود-البته چنین تلاشی نیز مذموم نیست- چرا که قیام عاشورا از ابتدا محکوم به شکست بود. این قیام برای آن رخ داد که منبعی عظیم برای فیضان عدالت طلبی تاسیس کند که تا همیشه ی تاریخ، حقیقت طلبانِ آزادی خواه را، از سرچشمه های خود سیراب نماید و به نمونه و الگویی از "بودن" برای همه آزادگان جهان تبدیل شود. اگر حسین(ع) در عاشورا به پیروزی می رسید و حکومتی تاسیس می کرد مانند پدرش علی -ع- که در عرض 5 سال درگیر سه جنگ بزرگ شد. تلاش او در تربیت یک ملت تقریبا بی نتیجه بود و آنها که به علی اقتدا کردند در عاشورا تیغ بر حلقوم فرزندان علی نهادند. اما حرکت حسین حرکتی پرثمرتر بود چون همواره به عنوان حقیقتی مطلوب در تاریخ باقی ماند.

*

جوامع دیکتاتوری ویژگی هایی دارند که از آن جمله می توان به عدم تفکیک حوزه عمومی و خصوصی، عدم تفکیک قوا، نبود آزادی بیان و قلم و عقیده، عدم آزادی احزاب و... اشاره نمود. در چنین جوامعی جوامعی است که سیاست ورزی امری ممتنع است. آنچه که در نظام های دیکتاتوری به عنوان سیاست ورزی جریان دارد مبارزه با نظام حاکمه است.

*

غرب، اگر در حوزه تمدنی خود باقی می ماند مشکلی نبود اما اینطور نشد. غرب به حوزه تمدنی خود اکتفاء نکرد و تاریخ جدید غرب تاریخ تهاجم به "دیگری" است.

*

مرعوب شدن در برابر غرب ما را بر آن داشته که برداشتی علمانی از اسلام (قرائت سر سید احمدخان) داشته باشیم و یا به دینی حداقلی باور کنیم.

*

روشنفکران در مواجهه با دین از دو رویکرد برخوردارند: اول آنها که می خواهند با فروکاستن دین به شیری بی یال و دم و اشکم، دین را برای خود حفظ کنند و دوم آنهایی هستند دین را مزاحم زمانه خود می دانند.

*

در تفکر دینی، سعادت دنیوی عبارتی متضاد است. هرگاه سخن از سعادت است مراد همان سعادت اخروی است و دنیا جایگاه سعادت نیست. دنیا دار تزاحم و کثرت است و در تزاحم و کثرت سعادت رخ نمی دهد.

*

در اندیشه اسلامی، " بداء" محصول نگره ی رحمت خداوند است. خداوند به بشر در مواردی خاص تخفیفی خاص می دهد و این بداء است.

*

هزاره گرایی، محصول اعتقاد به موعودی است که توانایی تبدیل زمین به بهشت را دارد.

*

روایت سنت اگوستین از "زمان- روند" روایتی کاملاً ناامید کننده است.

*

تقسیم افراد به خودی و غیرخودی، باور به فلسفه تاریخ، فردستیزی و جامعه گرایی از ابزارهای تبدیل یک ایده به منبع دیکتاتوری است.

*

در نگره های آخرالزمانی، جایی برای دلخوشی باقی نمی ماند. در این نوع نگره ها، جهان و آینده آنقدر مخوف جلوه دادهمی شود تا ضرورت پیدایش یک منجی احساس شود. احساسی که موجب تداوم ارتزاق در مشایخ دینی را فراهم می سازد.

*

انقطاع وحی به معنای بی نیازی بشر به وحی نیست. و اصلاً وحی به ما هو وحی منقطع نشده بلکه نبوت ختم یافته و وحی همچون باران در حال بارش است. تصور جهان بدون وحی تصوری دهشتناک است. وحی، رابطه ی میان جهان "ملکوت" با جهان "ناسوت" است و مگر انقطاع این دو جهان قابل تصور است؟

*

حجاریان، علاقه فراوانی دارد تا تفسیری لویاتانی از ولایت مطلقه فقیه ارایه دهد.

*

ولایت با وکالت تفاوت دارد. وکیل صرفاً نماینده است اما "ولی" صاحب اختیار کسی است که فاقد قدرت تمیز و تشخیص است و از خود اختیاری ندارد.

*

دولت یک مفهومِ مدرن، با کارکردی مدرن است. ما نمی توانیم مفهومی مدرن را بگیریم و آنرا از معنا و محتوای اصلی اش خالی کنیم و با چیزی نامانوس پر کنیم و مدعی شویم که باز دولت داریم. این مثل شیری است که شکارش کنی، پوستش را پر کنی از چیزی دیگر و مدعی شوی این شیر همان شیر است. فرق دولت با گروه ها در این است که گروه ها مقاصد خاص دارند. مخاطبان خاص دارند. تامین منافع و نیازهای گروه های خاص را د نظر دارند اما دولت امری عام است. دولتی که "بخشی" و "گروهی" عمل می کند نمی تواند ادعای دولت بودن نماید.

*

جزم، ریشه ی هر خشونتی است. دین نیز امری جزمی است. پس دین ذاتا زمینه بروز خشونت را دارد. -البته خشونت صرفاً اختصاص به دین ندارد- اگر دین، که زمینه بروز خشونت را دارد با دولت همنشین باشد زمینه بروز خشونت، قطعی تر و حتمی تر خواهد بود.

*

حق، امری اعتباری و قراردادی است. حق، از تلقی عموم مردم-عرف- نشات می گیرد و مردم آنرا قرارداد می کنند. عدالت نیز رسیدن هر کس به حقی است که قبلاً قرارداد شده است.

  • سید حسن کاظم زاده