الزامات سبک زندگی
حاکمیت در ایران سنگین شده و این سنگینی، منجر به ناکارآمدی آن شده است. مرادم از سنگینی، متکی بودن به ساختار عظیم بوروکراتیک نیست چرا که بوروکراسی اصل و اساس یک دولت است و هیچ دولتی بدون برخورداری از نهادهای بوروکراتیک، قادر به اداره کشور نیست.
بلکه منظورم دخالت حاکمیت در شئونی است که هیچ مسئولیتی در قبال آنها ندارد. از آن جمله می توان به مساله سبک زندگی مردم و کنترل و برنامه ریزی برای اصلاح یا تغییر آن اشاره نمود که ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون، بدون دستیابی به نتیجه ای عملی و قطعی سیاست گذاری و پیگیری شده است.
اینکه مردم چه بپوشند، چگونه زندگی کنند و مواردی دیگر از این دست، در حوزه ی فردی و شخصی افراد جامعه طبقه بندی می شود و جزو وظایف و حوزه های تعریف شده یک دولت مدرن نبوده و دخالت دولت ها در اینگونه مسایل، همواره نتیجه معکوس داده است.
اما آیا باید جامعه را رها کرد؟
به نظر من اصلاح و تغییر سبک زندگی باید با پشتیبانی لجستیکی دولت و مدیریت و سیاستگذاری سازمان های مردم نهاد، روشنفکران و نخبگان پیگیری و اجرا گردد.
همچنین در پیگیری تغییر و اصلاح سبک زندگی در کشور، باید حداقل هایی را رعایت کرد تا بتوان به موفقیت در این زمینه امیدوار بود. در زیر به پاره ای از این حداقل ها می پردازیم:
1. سبک زندگی و تلاش برای اصلاح یا تغییر آن، نباید مانع آزادی های مردم باشد.
2. پیشنهادی باشد نه دستوری. چرا که برنامه های دستوری، ممکن است با مقاومت گروهی از مردم و تبدیل بخشی از جامعه به اپوزسیون، و تعریف یک آلترناتیو جدید در برابر سبک زندگی شده و نوعی از سبک زندگی زیرزمینی را رواج دهد.
3. بخشنامه ای نباشد و جنبه تبلیغی و ارشادی داشته باشد.
4. حقوق فردی افراد جامعه را به سود جامعه قربانی نکند.
5. حکومتی نباشد و مهم تر اینکه با استفاده از نیروهای قهریه و نظامی اعمال نگردد.
6. با واقعیت های موجود در جامعه، تفاوتی بنیادین و اساسی نداشته باشد چرا که در این صورت با واکنش عموم مردم و عدم اقبال عمومی مواجه شده و موجب بروز مشکلاتی عدیده برای مردم و جامعه خواهد شد.
بی توجهی رژیم پهلوی در فرایند توسعه و نوسازی کشور به واقعیت های موجود-از جمله مذهب به عنوان یک واقعیت- منجر به واکنش شدید مردم در برابر این برنامه ها شد و در نهایت به پیروزی انقلاب اسلامی انجامید.
7. انتخابی باشد و نه اجباری.
8. تکاملی باشد و نه ضربتی. چرا که اجرای طرح های ضربتی، در زمینه مسایل خرد و جزئی فرهنگ پاسخگو نبوده و منجر به شکست خواهد شد تا چه رسد به مساله ی مهمی چون سبک زندگی، چرا که فرهنگ و اجزای آن، دارای ذاتی تکاملی بوده و با اجرای طرح های ضربتی مشکل بغرنج تر و حاد تر خواهد شد.
9. شعاری نباشد
10. محدود و جزئی نگر نباشد مثلا لباس و ...
- ۹۴/۰۶/۰۱