آسیب های اجتماعی و توسعه-بخش نخست
آسیب های اجتماعی یکی از مهمترین شاخصه های بررسی وضع موجود و تحلیل و درک آن است.
یعنی در واقع ما بررسی مسائلی که جامعه درگیر آن است می توانیم وضع موجود را بشناسیم و برای حل احتمالی آن طرح ریزی نموده و برنامه بدهیم.
آسیب ها ممکن است هم برآمده از فساد سیستماتیک و ناکارآمدی ساختار در جامعه ی ما باشد و هم در کوتاه و بلند مدت باعث فساد و ناکارآمدی در ساختار سیاسی شود.
شرایط اقتصادی و موثر آسیب های اجتماعی:
بیکاری
حاشیه نشینی
فقر
تورم
شرایط سیاسی و موثر در آسیب های اجتماعی:
نبود امید اجتماعی
نبود شفقت و همدلی
نبود پرستیژ اجتماعی
بی ربط بودن
شرایط جسمی و روانی و موثر در آسیب های اجتماعی :
استرس
افسردگی
بیماری
شرایط علمی و آسیب های اجتماعی:
میزان دسترسی مردم به آموزش و پرورش
بی سوادی و باسواد
میزان تحصیلات عالیه
اینگونه نیست که آسیب های اجتماعی صرفا معلول هستند بلکه این ها از سوئی معلول هستند و از سویی دیگر خودشان عامل یکسری آسیب اجتماعی و نابهنجاری هستند.
در واقع آسیب های اجتماعی سیاه چاله ای هستند که در پی مرگ یک ستاره به وجود می آیند ولی در ادامه راه باعث از بین رفتن ستاره ها و کهکشان ها می شوند.
در واقع آسیب های اجتماعی همدیگر را تقویت، تکثیر و تولید می کنند. درست مثل یک ویروس عمل می کنند. نوعی از آلودگی هستند که دائما مشکلات جدید را خلق می کنند.
لذا مقابله با آسیب های اجتماعی ضروری است و نباید اجازه تلنبار شدن آنها را روی هم بدهیم.
پس اینگونه نیست که آسیب ها را صرفا معلول جامعه بدانید بلکه هر آسیبی که از دل جامعه بیرون می آید بعد از یک مدتی محصولاتی را به جامعه می دهد و کلیت آن را درگیر آلودگی ها می کند.
لذا باید نسبت به دور در آسیب های اجتماعی توجه کنیم. مثلا طبق آمار ۱۰ درصد افراد جامعه درگیر بیماری اسکیزوفرنیا هستند. این اسکیزوفرنیا باعث می شود ۴۵ درصد از جمعیت ۸ میلیونی بیماران اسکیزوفرنی طلاق بگیرند این یعنی بیش از چهار و نیم میلیون طلاق در جامعه خودمان.
اینجا آسیبی بنام طلاق از دل یک آسیب جسمی و روانی تولید شده است. اما طلاق پایان کار نیست. این طلاق از دل خود معضلات دیگری خلق می کند که در برخی موارد استرس، افسردگی و امثال آن جزو این آسیب ها است.
باز این افسردگی خودش یکسری آسیب های جدیدی را خلق می کند و همین طور تا آخر.
در واقع وقتی ما در مورد جامعه سخن می گوییم در واقع داریم در مورد جمعی تشکیل شده از افراد صحبت می کنیم که دارای روابط متعدد و گوناگونی هستند.
یک همسرش صرفا یک همسر نیست. از سوی پدر است، از سوی دیگر یک پسر است. از طرفی یک کارمند اداره است و از طرف دیگر هوادار یک تیم فوتبال است.
وقتی این فرد با اختلالی بنام آسیب مواجه می شود تاثیر خود را به اشکال گوناگون روی دیگر جلوه های وجودی او می گذارد.
یعنی کسی که به عنوان همسر با آسیب طلاق مواجه می شود ممکن است این آسیب روی کیفیت کار و روابط کاری او هم اثر بگذارد.
در یک طلاق ما با طلاق خودمان یک سلسله از روابط اجتماعی خودمان را از دست می دهیم. اگر تا پارسال ما را به جشن تولدی دعوت می کردند ممکن است امسال دعوت نکنند. این خواهی نخواهی اختلالی در ما به وجود خواهد آورد که به آن تنهایی پس از طلاق می گویند. هر قدر هم خودت را سرگرم کار و پول درآوردن کنی باز یک خلا احساسی داری که بالاخره ضربه اش را به تو می زند و حتا در دراز مدت کار کردن تو را هم با مشکل مواجه خواهد ساخت.
ادامه دارد...