ناسوت|Nasoot

مرکز بررسی کتاب

ناسوت|Nasoot

مرکز بررسی کتاب

ناسوت|Nasoot

سید حسن کاظم زاده
راهنمای کتابخوانی

بریده ای از کتاب مغز: داستان شما-بخش سوم

جمعه, ۹ خرداد ۱۳۹۹، ۰۷:۴۹ ب.ظ

بریده ای از کتاب  مغز: داستان شما
نوشته دیوید ایگلمن
ترجمه دکتر محمد اسماعیل فلزی
انتشارات مازیار
بخش سوم

 

ساز و کار پنهان تصمیم‌گیری 

شناخت خود تنها بخشی از این مبارزه است. علاوه بر آن باید بدانید که سرانجام مبارزه شما همیشه یکسان نیست.

حتی اگر پیمان اولیسی در کار نباشد گاهی احساس می کنید که دارای شورش و کافی برای رفتن به ورزشگاه هستید و گاهی نیز حس حال این کار را در خود نمی بینید. 

گاهی قدرت تصمیم‌گیری بیشتری دارید و گاهی مجلس شورای سامانه عصبی شما تصمیمی می گیرد که بعد از آن پشیمان می شوید. چرا؟

چون سرانجام این کار به متغیرهای بسیاری مانند حالت جسمی شما که هر لحظه تغییر می‌کند وابسته است.

مثلا دو مرد محکوم به زندان قرار است طبق برنامه در برابر هیئت داوری برای کسب عفو بیش از موعد حضور یابند. 

یکی ساعت ۱۱ و ۲۷ دقیقه صبح می آید. جرم او کلاهبرداری و مدت محکومیتش سی ماه است. دیگری ساعت ۱:۱۵ دقیقه محاکمه می‌شود. او نیز مرتکب همان جرم شده و مدت محکومیتش نیز سی ماه است.

هیئت داوری با عفو پیش از موعد زندانی اول موافقت می‌کنند. اما درخواست عفو محکوم دوم را رد می کنند. چه دلیلی دارد؟ نژاد؟ ظاهر؟ سن؟

در مطالعه‌ای که سال ۲۰۱۱ انجام شد ۱۰۰۰ حکم که از جانب قاضی‌های مختلف صادر شده بود مورد بررسی قرار گرفت و دیدند که هیچ یک از عوامل مذکور در صدور حکم دخالت نداشته اند.

عامل اصلی دخیل در صدور حکم حکم، گرسنگی بود. کافی بود اعضای هیئت داوری غذای مختصری میل کنند تا شانس دریافت عفو متهم به بالاترین میزان یعنی ۶۵ درصد برسد. اما اگر زندانی در حوالی پایان جلسه وارد دادگاه می شد از کمترین شانس برای دریافت عفو یعنی حدود ۲۰ درصد برخوردار می‌شد.

به عبارتی تصمیم‌گیری های ما وقتی نیازهای دیگری در اولویت باشند تحت تاثیر آن قرار می‌گیرند.

ارزش گذاری ها با تغییر شرایط عوض می‌شوند. سرنوشت یک زندانی با وضعیت شبکه های عصبی قاضی که بر اساس نیازهای زیستی عمل می‌کنند گره خورده است.

برخی از روان شناسان این اثر را به عنوان "تخلیه اگو" توصیف می‌کنند. یعنی نواحی دارای توان شناختی بالا که درگیر کارهای اجرایی و قابلیت برنامه ریزی هستند مانند کورتکس جلوی پیشانی دچار خستگی شده اند.

اراده انسان ظرفیت محدودی دارد. با گذشت زمان این ظرفیت مثل تانکر سوخت ته می کشد. در مورد قضات،  هر اندازه مواردی که مجبور به تصمیم‌گیری درباره آنها بودند بیشتر می‌شد (معمولاً در هر نشست باید ۳۵ پرونده را بررسی می‌کردند) ذخایر انرژی مغز آنها رو به پایان می رفت. 

اما اگر یک ساندویچ یا میوه می خوردند ذخیره انرژی آن ها دوباره تامین می شد و اراده لازم برای تغییر جهت تصمیم‌گیری در آنها به وجود می‌آمد.

ما معمولاً این طور تصور می کنیم که انسان‌ها بر اساس منطق تصمیم می‌گیرند: اطلاعات کسب کرده و آنها را پردازش می‌کنند و به جواب یا راه حل مطلوبی می‌رسند. 

اما در عمل این طور نیست و حتی قضات که همواره می‌کوشند از  پیش دور بمانند اسیر محدودیت های زیستی خود هستند.

حتی در برابر کسانی که مورد علاقه ما هستند نیز تصمیم گیری ما تحت تاثیر چنین مسائلی قرار می گیرد.

مثلا رسمی تک همسری یعنی پیوند به زندگی مشترک با یک نفر را در نظر بگیرید. این روش زندگی در ظاهر با فرهنگ، ارزش‌ها و اصول اخلاقی فرد مربوط است. 

البته همه این عوامل مهم هستند، اما نیروی عمیق‌تری هم در اخذ این تصمیم مطرح است. 

هورمون های بدن، به ویژه یکی از هورمونهای بدن ما به نام اکسی توسین در پیدایش این پیوند جادویی نقش اساسی ایفا می‌کند.

در یکی از مطالعه هایی که به تازگی انجام شده به مردانی که عاشق همسر خود بودند مقداری اکسی توسین تجویز کردند.

بعد از آنها در مورد جاذبه یک زن غریبه سوال پرسیدند. طبق این تحقیق برای مردانی که اکسی توسین دریافت کرده بودند جاذبه جنسی همسر خودشان بیشتر از جاذبه زنان غریبه بود.

در واقع این مردان حتی از زنان جذابی که در این مطالعه شرکت داشتند از نظر فیزیکی فاصله می‌گرفتند.

یعنی اکسی توسین منجر به افزایش پیوند آن ها با همسرانشان شده بود. 

چرا موادی شیمیایی مانند اکسی توسین می‌توانند منجر به افزایش قدرت پیوند انسان ها شوند؟ 

از دیدگاه تکاملی ما اینطور انتظار داریم که جنس نر به منظور هرچه بیشتر پراکندن ژن های خود از تک همسری دوری کند.

اما اگر بقای فرزندان را مقصود بدانیم وجود یک زوج بهتر از یک والد است. 

این واقعیت ساده به اندازه ای اهمیت دارد که مغز ما راه های مخفیانه و مرموزی برای تأثیر گذاشتن بر تصمیم ما در این زمینه ابداع کرده است.

ادامه دارد...