ناسوت|Nasoot

مرکز بررسی کتاب

ناسوت|Nasoot

مرکز بررسی کتاب

ناسوت|Nasoot

سید حسن کاظم زاده
راهنمای کتابخوانی

فضیلت نامتعارف بودن

دوشنبه, ۸ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۱۶ ب.ظ

"آنگاه که به سراغ دیگری می روی، آفتابه ات را به همراه داشته باش"

از تو می خواهند که متعارف باشی و از قواعد، آداب و رسوم، عرف و آنچه که دیگران فهمیده یا نافهمیده بدان پا فشاری می کنند تبعیت نمایی اما شایسته است که بی توجه به این همه، بکوشی که همواره بر خلاف جریان آب شنا کنیچه، تنها در این صورت است که موجود خواهی بود اثری خواهی گذاشت و دیده خواهی شد.

شاید که در این بین دیگران تو را آدم مشکل داری فرض کنند که مساله دار شده ای و شبهه در افکار و کردارت رسوخ یافته و شاید به سحر شعر، جادو و جنبل و قدرت خواهی متهمت سازند دیوانه و شاعر و ساحرت بخوانند و حتا کمر به قتلت ببندند و تصمیم بگیرند که نابودت کنند و ببرند سر این خروس بی محل را که این گونه بی محابا در میانه شب سیاه، دیوانه وار و از سر شوریده گی، ندای قوقولی قوقو سر می دهد و خواب این خفته چند را بر می آشوبد.

راستی ما را چه شده که این گونه از "خود" گریزانیم و از نگاه "دیگری"، از منظر و چشم انداز "دیگری"، به جهان می نگریم و چرا چشم اندازی بیگانه را بر چشم انداز خود ترجیح می دهیم.

راستی چرا برای دیگری زندگی می کنیم و از خود فارغ می شویم؟ تنها برای اینکه محبوب و مجذوب دیگری باشیم؟! وای بر ما که این گونه خود را فراموش نموده برای دیگری زندگی می کنیم و برای دیگری می میریم و از خود فارغ می شویم  و می کوشیم تا در برابر دیگری سرافکنده نباشیم. کارهایی می کنیم، (ریا، تملق، چاپلوسی و تعارف) حرفهایی می زنیم که با خویشتن ما بیگانه است و تنها، چیزی است که دیگری می پسندد و توقع اش را دارد. خودمان را قربانی توقعات این و آن و می کنیم. آیا زمان آن نرسیده که دیگری را فرو گذاریم و خود باشیم.

وای که چه سخاوتمندانه "خود" را زیر پا نهاده ایم تا صدای تشویق و هوراهای دیگران رابشنویم و باعث افتخار این و آن باشیم. برای دل دیگران، لذت دیگران، نگاه دیگران، لبخند دیگران، تعریف و تمجید دیگران، از "خود"مان چشم پوشی کرده ایم.

کاری را می کنیم که دیگران دوست دارند، دیگران می پسندند، و دیگران از آن لذت می برند. و بالعکس، کاری را که خودمان دوستش داریم و از آن لذت می بریم فدای دوست داشته ها، پنداشته ها، پسنده ها و لذت های این و آن می کنیم.

سوار بر ارزشهای رایج جامعه می شویم، تا به کسب محبوبیت بپردازیم. محافظه کاریم و جرات نداریم که درگیر شویم و تغییر دهیم. ترجیح می دهیم که همرنگ جماعت باشیم.

جان ما در برابر دیگری تسلیم شده و ما خود را از خودمان رانده ایم به خواستهای خودمان بی توجهی کرده و تا توانسته ایم خود را در برابر  دیگران سانسور کرده و "خود"مان را فدای محبوبیت در برابر دیگران کرده ایم .

خود و احساساتمان را محدود می کنیم برای اینکه دیگری ما را دیوانه نخواند از ما فرار نکند ترکمان نکند و نگریزد.

ما، همواره در حال "تکدی" "تحسین" از دیگرانیم و باور نداریم که "دیگری" قاتل است. او تا "منِ" شما را نکشد و شما را در وجود خود حل نکند رهایتان نخواهد کرد.

"دیگری" خاصیت انگل را دارد در کالبد ما زندگی می کند و از ما ارتزاق می نماید. و آداب، رسوم، مسلمات، مشهورات، بدیهیات، عرف و سنت اموری هستند که "دیگری" از طریق آنها خود را بر ما "فرو" می کند.

متعارف بودن و قاعده مندی، ما را محدود نموده و مانع بروز استعدادهایمان می شود. این قالبها و این سنتهای از پیش تعیین شده، ما را به ظاهر سازی وا می دارد و فریبمان می دهد که گویی برای خوشبختی، تنها همین یک قالب وجود دارد.

انسان در عینیت با "دیگری" است که "خود" را گم کرده و فراموش می نماید. دیگری را مایوس کن. همان دیگری را که درونی ات شده و از درون صدایت یا به جای تو سخن می گوید به جای تو تصمیم می گیرد و تو چون بنده ای ذلیل در درونت به سوی او کرنش می کنی.

بسیاری از این قالبها و قوانین که ما خود را اسیر آن ساخته ایم، قوانینی احمقانه و غیر قابل دفاع اند اما ما کورکورانه از آنها پیروی می کنیم تا مبادا در نظر دیگران متهم شویم. راستی چرا باید تبعیت کنیم و تابع باشیم.

شایسته است که در برابر بتهایی که در برابر ما سر برآورده اند شورش کنیم، بدانها اعتراض نماییم نظم کهن را براندازیم و نظم دلخواه خودمان را در اندازیم.

پیر می شویم و خود را در مواجهه با مرگ می یابیم و درست آنگاه است احساس می کنیم تمام عمر خود را به جای دیگران زندگی کرده ایم. استعدادها و فرصتهایمان را به تمامی در اختیار دیگران قرار داده ایم بی آنکه خود از این استعداد ها و فرصتها بهره ای برده باشیم. آه از آن لحظات و آن احساس غبن، آه از آن خسارت و زیان بزرگ و جبران ناپذیر. آه از آن حسرت عظیم و افسردگی شدید.

پس وقتی که می خواهی کاری بکنی حرفی بزنی یا تصمیمی بگیری از دیگری خالی شو. خودت باش و اجازه نده که دیگری با خوشحالی ، ناراحتی، تشویق، تهدید و ... در تصمیم تو سهیم شود.

مهارناپذیر باشید، هیچ عیبی ندارد که دیگران بر شما خرده بگیرند، و از دست شما و کارهایتان عصبانی شوند و حتا دق کنند.

خر ما هستیم اگر دوست داشته باشیم، با کسانی هم صحبت شویم که ما را می فهمد به ما احترام می گذارد و جدی مان می گیرد و شهوت خودپرستی مان را با تعریف و تمجید و عرض ارادت سیراب می سازند.

خر ما هستیم اگر که ما نیز خود ایشان ماشیم.

دریافت نسخه PDF

  • سید حسن کاظم زاده