ناسوت|Nasoot

مرکز بررسی کتاب

ناسوت|Nasoot

مرکز بررسی کتاب

ناسوت|Nasoot

سید حسن کاظم زاده
راهنمای کتابخوانی

چگونگی پیدایش علم فقه

هرچند غزالی ریشه فقه را حکمت بالغه ی الهی می داند اما تحلیل جالبی پیرامون آن دارد که از کاریزمای این علم در میان عوام و خواص می کاهد و آنرا در ردیف علوم درجه دوم قرار می دهد.

او معتقد است که اهم احتیاجات آدمی در زندگی مادی انسان عبارت است از خوراک، پوشاک و مسکن. و انسان برای تامین این نیازهای اولیه نیازمند پنج صنعت است که آنها نیز عبارتند از: کشاورزی، دامداری، شکار، دوزندگی، و بنایی.

برای اینکه این صنایع پا بگیرند، آدمیان نیازمند یکسری صنایع مادر هستند که عبارتند از: درودگری(نجاری)، چرم گری، و آهنگری. انسان برای اینکه این نیازها را رفع نماید و بدلیل ناتوانی اش در تهیه و تامین همه ی این علوم و مهارتها، نیازمند زندگی جمعی و تقسیم کار است.

این نیاز به یکدیگر در تامین مایحتاج، زمینه را برای زندگی شهری مهیا می سازد. و از طرف دیگر، زندگی شهری، نیازهای جدیدی را پدید می آورد که از آن جمله می توان به مهندسی، نقشه کشی، شهرداری، بیمارستاها، داروغه گان، قاضی ها و... اشاره نمود.

فقه و فقیهان نیز در این راستا قرار دارند و از آنجا که زندگی جمعی امکان نزاع و اختلاف در میان آدمیان را به وجود می آورد ضرورت فقه احساس می شود و هدف فقه، ارایه قانون شایسته ی رفتار اجتماعی آدمیان می باشد.

بر اساس موارد فوق می توان ادعا نمود که:

یکم) فقه و فقیهان در کنار چرم سازی، بنایی و... مهارت و صنفی همچون دیگر مهارتها و اصناف اند.

دوم) فقه برآمده از زندگی اجتماعی آدمیان و نیازهای برآمده از زندگی دنیوی ایشان است این دیدگاه به تنهایی برای متزلزل ساختن جایگاه کاریزماتیک علم فقه و مقدم دانستن آن از لحاظ ارزش بر سایر علوم دین کافی است.

سوم) علم فقه در کنار دیگر علوم و مهارتهای بشری جزء علوم دنیوی است و هدف آن ایجاد نظم دنیوی در زندگی اجتماعی آدمیان است و تاثیر چندانی در وضع اخروی ایشان ندارد.

حُسن علم فقه

محمد غزالی، مدح شبیه به ذمی درباره ی فقه ارایه نموده است که بسیار جالب است. او وظیفه ی اصلی فقه را، ایجاد تعادل و آرامش در زندگی دنیوی افراد می داند تا بتوانند به فقه دین ((شناخت عمیق حقیقت دین)) و امور اخروی بپردازند. چرا که در دنیای نابسامان، مومنان آنقدر گرفتارند که دیگر فرصتی نمی یابند تا به شناخت حقایق و رموز مندرج در دین نایل آیند.

از این دیدگاه موارد زیر را می توان استنتاج نمود:

الف- وجه اصلی علم فقه، دنیوی بودن آن می باشد.

ب- ارزشمندی علم فقه، به خاطر خدمتی است که برای امر مهمتری ارایه می نماید و از اصالت ذاتی و منحصر به فردی برخوردار نمی باشد.

ج- نیاز به فقه امر گریز ناپذیری نیست.

در نگره ی غزالی، چنین نیست که آدمیان ذاتا به علم فقه نیازمند و وابسته باشند و به هیچ وجه امکان انفکاک از فقه و تفقه برای ایشان وجود ندارد. بلکه انسانها به ضرورت اجتماعی بودنشان و زندگی در این دنیای خاکی و اینکه فهم دین نیاز به آرامشی دارد که فقه با قانون گذاریش آنرا فراهم می سازد، به فقه نیازمند است.

اما علم شناخت پروردگار، علمی است که آدمی چه ماهیتی فردی داشته باشد و چه از حقیقتی اجتماعی برخوردار باشد بدان نیازمند بوده و نسبت به آن موظف می باشد. در واقع در این نگره، ارزشمندی فقه، به واسطه ی نیاز به آرامشی است که انسان برای ادای تعهدات انسانی و اخلاقی خود بدان نیاز دارد. آرامشی که ممکن است به واسطه ی زندگی اجتماعی انسانها دچار اختلال واقع شده و یا مورد تهدید قرار گیرد.

او معتقد بود که اگر آدمیان به، مسالمت، قناعت و عدالت زندگی می کردند و آتش خصومت نمی افروختند هرگز نیازی به فقیهان پیش نمی آمد. از سوی دیگر، اگر بنا بود که آدمیان تنها و بدور از همدیگر زندگی نمایند باز فقه به کارشان نمی آمد. در واقع برداشت غزالی از فقه شباهت فراوانی به جایگاه قانون در جوامع امروزین دارد.

فقیهان

محمد غزالی در نقد خود از فقه، انتقادات تلخی را نیز به فقیهان ایراد نموده که بسیار خواندنی است. بسیاری از مواردی که امام برای فقها بر شمرده بی شباهت به وضعیت ایران فقه گَزیده ی ما نیست. ما در ادامه به بخشی از ویژگی های فقها در اندیشه ی امام محمد غزالی می پردازیم:

الف- فقهای جنجالی(هوچیگران فقهی)

غزالی بر آن است که بسیاری از فقها و طالبان علم فقه، تنها به موارد اختلافی فقه توجه دارند و یا به این بخش از فقه، توجه ویژه ای مبذول می دارند، و هدف آنها نیز در ورود به آن مجادلات و مناقشات، حل آن معضلات فقهی نیست بلکه هدف کسب نام و شهرت است.

غزالی به این دسته از فقها لقب سباع الانس، یعنی، انسانهای درنده یا "درندگان در لباس آدمی در آمده"، داده است. و هدفش از بکار بردن این لفظ آن بوده که نشان دهد بقاء و ارتقاء فقها وابسته به دریدن و پاره کردن یکدیگر و یا دیگران است.

به گفته ی غزالی، همه ی این فقیهان، به واجب کفایی مشغول شده اند و از واجب عینیِ که اصلاح خویش و تهذیب نفس از رزایل اخلاقی است غافل و عاجز مانده اند. مانند مردی که به بواسیر و برسام مبتلاست، اما به دنبال آن می رود که داروی درد استحاضه را بداند بدین گمان باطل که شاید روزی زنی از او چنان دارویی را بخواهد.

بدتر از آن اینکه، علاوه بر تلف نمودن زمان و عمر گران در این گونه مجادلات و فراموشی تهذیب نفس، روح این فقها بدلیل میل به تعالی نام و گرم شدن بازارشان، به انواع رزایل آلوده می شود.

ب- فقهای حیلت ساز یا مکار

بدلیل اینکه فقیهان به کار دنیا، حکومت دنیوی و عوام کالانعام(عامیانه شبیه به چهارپا) بسیار نزدیک اند، مجبور می شوند به خاطر حفظ منافع و گرم نگاه داشتن بازار و جذب مقلدان بیشتر بر گرد خود، دست به بازی و حیله سازی زده و توجیه گر بسیاری از اعمال و افعال زشت و ناپسند در قالب قواعد فقیهی باشد.

ایشان با مکر فقهی خود چنان اوضاع و احوال را درست می نمایند که افعال از جنبه ظاهری دچار مشکل نشود و فقه را یارای ایراد گرفتن بر آن نباشد حال آنکه آن عمل، در باطن، عملی زشت، ناپسند، ناروا و ویران گر محسوب می شود.

در طول تاریخ اسلام و ایران، بسیاری از فقهای حکومتی یا عوام زده ای بودند که دست به ابداع، تولید و انبوه سازی کلاه شرعی زده اند تا تیراژ مقلدانشان را در جامعه فراتر برده و یا مورد توجه و علاقه ی حاکمان قرار گیرند.

این فقهای حیله گر، بخشیدن مهریه توسط زنانی که بسیار مورد آزار قرار گرفته اند را بدلیل صحت ظاهری، صحیح دانسته و مرد را به خاطر عدم ارایه آن به همسرش قابل مواخذه نمی دانند.

برخی از ایشان، برای عدم پرداخت زکات، راههایی را ابداع نموده اند که از آن جمله اینکه مردان در انتهای سال، همه اموال خود را به همسرشان ببخشند و از همسرشان بخواهند تا همه ی آن اموال را پس از مدتی به ایشان ببخشند تا زکات بر آن مال تعلق نگیرد، غافل از آنکه هدف زکات غرامت گرفتن از مومنان نیست بلکه هدف رفع نیاز حکومت دینی و بیچارگان و درماندگان و یا زدودن بخل و مال دوستی از دلهای ایشان بوده و این هدف ها با این گونه حقه بازی ها تامین نمی شود.

او برای این گونه جنایات فقهی، سمبل و نمونه ای نیز معرفی کرده است. ابویوسف یعقوب بن ابراهیم شاگرد ابوحنیفه اولین کسی است که به مقام قاضی القضاتی دست یافت و به زعم غزالی نخستین کسی است که به مکر فقهی پرداخته و به تولید کلاه شرعی پرداخت.

او که دارای اموال بسیاری بود برای فرار از زکات به حیله سازی فقهی دست زد و به کلاه شرعی در سیستم فقهی اسلام رسمیت بخشید. غزالی در مورد وی چنین گفته است: "زیان چنین فقیهی در آخرت از هر جنایتی بیشتر و این گونه علم هاست که غیر نافع می باشد."

ج- فقهای وسواسی (ظاهر گرایی فقیهان)

یکی از آفات ظاهر گرایی در فقه، رواج وسواس فقهی در میان فقهاست. اینان از هر چیز، معنای ظاهری آن را اراده نموده و به جای آن که به باطن آن امور توجه و دقت کنند، صرفا در نازل ترین معنای آن سعی و کوشش فراوانی را مصروف می نمایند.

بعنوان مثال اگر خداوند انسانها را به طهارت فراخوانده، ایشان، طهارت روح، نفس و جان را فروگذارده و در طهارت جسم و جسد سعی و کوشش فراوان می نمایند.

غزالی از این دست فقها انتقاد می کند که چرا به ریزترین و محتمل ترین موارد فقهی که معلوم نیست آیا روزی اتفاق بیافتد یا نه مثل خواندن نماز در کرات دیگر از جمله ماه توجه می کنند آما به تزکیه و تهذیب نفس نمی پردازند و این را نشانه ی ظاهر گرایی و دنیا زدگی فقها می داند.

او معتقد بود که در صدر اسلام، مسلمانان به جای توجه به، دقایق نجاسات، به کارهای مهمتری چون تهذیب و تزکیه نفس می پرداختند و این همه وسواسی بودن در احکام فقهی و حاشیه زدگی و توجه به احتمالات در فقه، همه از ظاهرگرایی و بلاهت فقها نشات یافته است.

دریافت نسخه PDF

  • سید حسن کاظم زاده