این ها، نوشته های من هستند که بر حاشیه ی کتاب "مبانی کلامی
اجتهاد" نوشته ام و اینک پس از سال ها به این شکل منتشر می شوند.
£ مقدمه و پیش درآمد قرار گرفتن یک هرمنوسین در
موقعیت مکالمه آن است که از پیش احتمال درستی دیدگاه مخاطب خود را پذیرفته و مهم
تر اینکه احتمال وجود بخشی از حقیقت در نزد مخاطب را فرض بداند.
£ گفتگوی متن و مفسر بر دو پایه استوار است: اول آن
که بپزیریم که متن حرفی برای گفتن دارد و می تواند پاسخگوی بخشی از پرسش های مفسر
باشد. و دوم اینکه همه معانی و واقعیت ها نزد مولف نیست و مفسر با اطلاعاتی که نزد
خود دارد می تواند واقعیت ها و معانی را که حتا مولف از آن بی خبر است کشف کندو
پاسخ هایی را از متن استخراج نماید که در روزگار پیش از مفسر دیگران از آن بی خبر
بوده و حتا روح مولف هم از آن آگاه نیست.
£ در برخونش متن تنها سوژه است که فعال است و ابژه یا
همان متن در سکوت محض و مطلقی به سر می برد و مشارکتی در فرایند فهم ندارد. اما بر
خلاف این دیدگاه، گادامر فرایند برخوانش - موقعیت مکالمه - را فرایندی دو سویه و
بده بستانی می داند.
£ گادامر، پرسش را زیربنای شناخت و فهم می داند و
معتقد است که ابتدا باید پرسشی داشت و آنگاه به سراغ متن رفت و شناخت ما از متن به
شدت وابسته به پرسش ما از متن است. این پرسش های ما هستند که به شناخت ما از متن
جهت و سمت و سو می دهند. او فهم را وابسته به پرسش ما و پرسش های ما را امری عصری
می داند که با زمانه و زمینه ای که ما در آن زندگی می کنیم در ارتباط است.