مصاحبه با محسن وارثی، مترجم کتاب خلق رفتارهای ماندگار
خلق رفتارهای ماندگار
مارشال گلد اسمیت و مارک رایتر
ترجمه محسن وارثی
انتشارات آریانا قلم
چندی پیش کتاب خلق رفتارهای ماندگار اثر مارشال گلدسمیت و مارک ترنر را در صفحه اینستاگرامی مرکز بررسی کتاب منتشر کردم.
انتشار معرفی این کتاب موجب شد تا بتوانم گفتگویی با مترجم کتاب ترتیب داده و با جناب محسن وارثی صحبت کنم که گزارشی مختصر از این گفتگو در ادامه تقدیم شما می شود.
معرفی کتاب در چهارشنبه هفته گذشته موجب شد که گفتگویی نیز با مترجم کتاب داشته باشم که آن را تقدیم می کنم.
مصاحبه آقای محسن وارثی
قسمت نخست
🔲 جناب وارثی کتاب خلق رفتارهای ماندگار، کتاب پر نکته و پر ارجاع است و در جای جای آن به کتاب ها، حوادث، فیلم ها و حکایت های مختلف ارجاع داده می شود و نویسنده محتوای کتاب را بصورتی فشرده ارائه کرده است به نحوی که ما مطلبی را که باید در چند صفحه بیان شود را در قالب یک پاراگراف می بینیم آیا نویسنده با این کار، ترجمه را برای مترجم دشوار نکرده است؟ به گمان من که تا حدودی با کار ترجمه و پیچیدگی هلی آن آشنا هستم کاری که شما در ترجمه ی این کتاب انجام داده اید بی شباهت به معجزه نیست.
- شما واقعاً لطف دارید. من از اینهمه تعریف ذوقزده شدم.
قطعاً هر اثری که نسبتاً خوب از کار در بیاید حاصل تلاش دستهجمعیِ عدهای است که به کارشان التزام دارند.
دوستانی که در آریاناقلم فعالاند، تا جاییکه من ارتباط داشتهام و شناختهام، همگی اینگونهاند.
آنها افرادی بسیار باسواد، متعهد، خوشذوق، پُر تلاش، اخلاقمدار و شکیبا هستند و من این را بیاغراق میگویم چون من در نیمۀ راه ترجمۀ این کتاب، با چالشهایی روبهرو شدم که اگر همدلی و شکیبایی و حتی دلجویی این عزیزان نبود کار تمام نمیشد.
🔲 لطفا در مورد نحوه ی انتخاب کتاب برایمان توضیح دهید.
- من کتاب را از میان چند پیشنهاد که مدیران آریاناقلم مطرح کردند برگزیدم.
درواقع، انتخاب اولیه را خودِ ایشان انجام دادهاند و آن هم در اثرِ پختگی و بینش نامبردگان و نیز همسو با رسالت ایشان بوده است.
ولی من هم وقتی که کتاب را دیدم مجذوبش شدم و بی درنگ ترجمۀ آن را پذیرفتم.
ترجمۀ این اثر، همانطور که خودتان گفتید، واقعا کار آسانی نبود.
کتاب پُر است از نکته، اصطلاح، استعاره و موقعیتهایی که درک و پیادهسازی آنها در بافتِ زبان خودمان کمی زحمتِ بیشتر میطلبید ولی این امر با عشق و البته همراهیِ خانواده میسر شد.
زبان این پیر جهاندیده -مارشال گلدسمیت-، هم امروزی و هم دیروزی است.
تصور کنید که فردی هفتاد و چند ساله که اهل مطالعه است و تحقیق، قلمش در چه بُرههای از زندگیاش شکل گرفته است.
برای درک بهتر موضوع باید بگویم که اگر این آدم در ایران میزیست و زبانش فارسی بود، قطعاً آل احمد، جمالزاده، هدایت، بزرگ علوی، اسلامیِ ندوشن، نجفی، دریابندری، فولادوند، کامشاد و ... را در کنار سعدی و فردوسی و حافظ و ... می خواند. بنابراین، نثرش مرا به چالش کشید ولی ظاهراً بد از کار درنیامده است.
🔲 در مورد دشواری های کار ترجمه و سوابق خود در این عرصه برایمان توضیح دهید.
-من اصولاً ترجمه را، غیر از بُرههای از دوران جوانی و کمی بعدتر، برای کسب معاش انجام ندادهام و شغلم و محل درآمدم چیز دیگری بوده است ولی همیشه سعی کردهام دستی بر آتش داشته باشم.
من به اقتضای رشتۀ تحصیلیام، -اقتصاد- از حدودِ بیست و هفت هشت سال پیش واردِ گود ترجمۀ متون اقتصادی و مدیریتی شدم که خیلیشان از فصول کتابها و گزارشهایی بوده که از نام بردن آنها معذورم.
همچنین سی و اَندی مقاله از «هاروارد بیزنس ریویو» برای نشریۀ خوب «گزیدۀ مدیریتِ» مؤسسۀ فرا ترجمه کردهام.
کتاب مارشال گلدسمیث نخستین اثر مستقل من است. شاید با توجه به مدت سی و چهار پنج سال مؤانست با زبان انگلیسی و البته فارسی و بیش از بیست و هفت هشت سال اشتغال به کار ترجمه، کمی عجیب باشد. ولی فکر کنم این تأخیر کمی ریشه در وسواس و کمی ریشه در ضعف اعتمادبهنفسم داشته باشد.
آشنایی من و همنسلان من با زبان انگلیسی عمدتاً با قواعد یا بهقول معروف، گرامر شروع شده و این خیلی به شناخت بافت و ساختار و نحو زبان کمک میکند چیزی که امروزه روز بعید میدانم در کلاسهای آزاد زبان به آن زیاد بها بدهند. البته در دانشگاهها و دورههای ترجمه قاعدتاً باید بها بدهند.
در کار ترجمه به دنبال مسابقه نبوده و نیستم و این شاید ناشر را بیازارد ولی با عجله، چیزِ خوبی از من صادر نمیشود.
البته آدم بیانضباطی نیستم ولی در این کار، کمی تحت تأثیر حال و احوالات یا همان «مود» هستم.
دیگر اینکه، هر صفحه را که تمام میکنم، تا جاییکه هوش و حواسم یاری میکند، نمیگذارم سهوی یا غلطی از دستم در برود.
به این ترتیب، کار کُندتر پیش میرود ولی دستِآخر خیالم راحتتر است.
از بذل توجه شما و دوستان کتابخوان و باریکبین دیگری که در همین اثنا با ایشان آشنا شدم ممنونم.
🔲 شما در ترجمه کلیدواژه اصلی کتاب نوآوری کردید لطفا در این باره توضیح دهید.
- این کلیدواژه (trigger)، که اتفاقاً عنوان اصلی انگلیسی کتاب نیز هست، در معنای واقعیاش به «ماشه» یا «چکاننده» اسلحه و در معنای مجازیاش به «هرآنچه که باعث حرکت یا واکنش خاص بهویژه از نوع بدش میشود» گفته میشود.
معادلهای این معنای اخیر، در نقش اسم، در اغلب فرهنگهای معتبر انگلیسی-فارسی به قرار زیر است: «عامل»، «مقدمه»، «آغازگر»، «جرقه» و «راهانداز». در نقش فعل نیز معادلهای «عاملِ/باعثِ/موجبِ ...شدن» ذکر شده است.
فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز برای این واژه در رستۀ روانشناسی و اعتیاد، معادل «تلنگر» را برگزیده است که با توجه به سابقۀ ذهنی اغلب فارسیزبانان و معنایی که در فرهنگهای فارسی برای آن آمده است، چندان مناسب نیافتم. مضافاً براینکه کاربرد آن در نقشهای صفتی و فعلی نیز دشوار مینماید.
باری، به دلیل کاربرد فراوان این واژه و در نقشهای گوناگونِ اسم، فعل و صفت ناچار در پی معادل دیگری بودم که هم دقیق و خوشآوا باشد و هم مشتقپذیر. سرانجام پس از مدتی بررسی، «انگیزه» را یافتم! در تأیید کاربرد این معادل برای معنای مورد نظر نویسنده از trigger، باید بگویم که معنایش در فارسی بهطور کلی عبارت است از «آنچه یا آنکه در کسی کشش، تمایل و نیرویی درونی برای انجام کاری یا رسیدن به مقصودی ایجاد کند». مصدر آن نیز به صورتهای «انگیختن/ برانگیختن/ برانگیزانیدن/ برانگیزاندن» در معانیِ «وادار/ تحریک کردن، پدید/ بهوجود آوردن، از جای خود جنباندن/ به حرکت درآوردن» ضبط شده است.
اسم مصدرش نیز همان «انگیزش» معروف است که غالباً در متون و فرهنگهای روانشناسی در برابر motivation به کار بردهاند. از بُن مضارعِ «انگیز/ انگیزان» نیز بهمعنای انگیزنده و ایجادکننده بهعنوان جزء پسین در کلمات مرکب بهویژه در متون و اشعار کهن فارسی ازجمله در شاهنامه و اشعار شیخ اجل سعدی شیرازی فراوان استفاده شده است؛ مانندِ دلانگیز، شورانگیز، عشقانگیز، ملالانگیز، فتنهانگیز و ... .
مؤید دیگر در انتخاب این معادل، یافتنِ آن در فرهنگ-دانشنامۀ کارا بهسرپرستی و تألیف جناب بهاءالدین خرمشاهی و فرهنگ بزرگ انگلیسی-فارسی سخن به کوشش جناب بزرگمهر ریاحی ذیل واژۀ trigger است که از فرهنگهای متأخر بهشمار میروند.
افزون براین، فرهنگستان یکم زبان و ادب فارسی نیز واژۀ «انگیزه» را بهجای «محرک بالفعل» برگزیده بوده است که با معنای مستفاد نویسندۀ کتاب خیلی قرابت دارد. با این تفاصیل من، دستکم تا این زمان، معادل رساتری سراغ نمیتوانم کرد که در این بافت، بهتر از «انگیزه» خودنمایی کند.»
البته تا مدتی باز هم تَهِ دلم نگران بودم تا اینکه در یکی از نشستهای رونمایی کتابِ آریاناقلم، پیش از کرونا، به یکی از استادان بهنام روانشناسی معرفی شدم که تا دربارۀ ترجمۀ کتاب شنیدند گفتند « همان انگیزه ها؟» این بود که یکباره خاطرم آسوده شد. البته ایشان، که شاید دوست نداشته باشند نامی ازشان ببرم، اذعان کردند که در زمینۀ کاربرد و وضع معادلهای این حوزه، در جاهایی، اتفاق نظر نیست و بالاخره کمی سلیقه هم اعمال میشود.
در پایان از بذل توجه شما و دوستان کتابخوان و باریکبین دیگری که در همین اثنا با ایشان آشنا شدم.
شاد و تندرست باشید