ناسوت|Nasoot

مرکز بررسی کتاب

ناسوت|Nasoot

مرکز بررسی کتاب

ناسوت|Nasoot

سید حسن کاظم زاده
راهنمای کتابخوانی

فقه، فقیه و تفقه، در اندیشه امام محمد غزالی

کنفرانس سید حسن کاظم زاده، در گروه تلگرامی هانی


دریافت

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۷ خرداد ۹۸ ، ۲۲:۲۱
  • سید حسن کاظم زاده

اصالت عقل بشری در اندیشه ی ابن طفیل آندلسی - سید حسن کاظم زاده 

این کنفرانس در گروه تلگرامی هانی برگزار شده است.

 


دریافت

 

  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۱۶ خرداد ۹۸ ، ۰۵:۱۳
  • سید حسن کاظم زاده

درود بر دوستان 

سیزده قسمت از مستند کیهان، ادیسه ی فضا زمانی در لینک ناسوت تی وی اشتراک گذاری شد.

لطفا از اینجا مراجعه کنید

  • موافقین ۱ مخالفین ۰
  • ۱۱ اسفند ۹۷ ، ۰۷:۳۷
  • سید حسن کاظم زاده

تفکر و اندیشیدن کار سهل و ممتنعی است. سهل است چرا که ما هر لحظه در حال اندیشیدن هستید و ممتنع است چون تفکر صحیح و سالم کار سخت و طاقت فرسایی است.

برای برخوردار شدن از تفکری صحیح و البته تاثیر گذار و ماندگار، ابتدا باید لوازم آن را جستجو نمود.

چهار کتاب فوق، مناسبت ترین ابزارهایی هستند که  برای تفکر در اختیار ما قرار دارند. من خودم آنها را بارها و بارها مطالعه نموده و از آنها بهره ها گرفته ام.

خواندن این کتاب را نه تنها به افراد مبتدی، بلکه به افراد متخصص و حتا اساتید دانشگاه پیشنهاد می کنم.

به نظر من، تفکر در ایران به شدت درگیر مغالطات است و ما تا نسبت به  آنها مطلع نباشیم قادر به ارائه فکری رهایی بخش نخواهیم بود.

 

  • سید حسن کاظم زاده

تویی آن واژه ی شفاف، که از آینه ها می آیی

دست در دست بهار.

می رسی تا نفس باغ کمی تازه شود

و چکاوک ها را

می سرایی از شوق

بر سر شاخه ی انگور که سر مست خداست.

آه ای باور سر سبز قناری

باغ لبخند تو را می فهمد

کوه مشتاق قدم های تو و باران است

و چمن زار هوایت را دارد.

کاش می دانستی

که چه احساس قشنگی دارند

شاپرک ها در باد

و چه دیدن دارد

چشم وا کردن گل ها در باغ...

*******************

ماه فروردین است

و درختان بیدارند

برف ها آب شده

کوه سر سبزترین منظره ی آبادی است

نفس باد گلاب انگیز است

و چه دیدن دارد

چشم وا کردن گل ها در باغ.

گاه باران می بارد

تا زمین بار دگر تازه شود.

جویباری که در این نزدیکی هاست

باز هم پر آب است

و اگر دانه ی گندم خوب است

همه از لطف خداست

بذر ها منتظرند

تا کشاورز بکارد آنها را در خاک

گوش کن

باد خوشحال ترین زمزمه ها را دارد

و کبوتر ها در پروازند

دشت لبریز شقایق هایی است

که خدا را می فهمند

  • سید حسن کاظم زاده

عزیز دلم،

این روزها

خیلی چیزها هستند که مرا یاد تو می اندازند

گرما

دریا

انگور

آه...

*********

دریا،

این آبی سترگ و فریبا

امواج پر خروش

در حال یک تکلم زیبا

با ساحلی به وسعت دنیا

باران،

این قطره های عاشق و شیدا

مشغول شستن رخ گل ها.

می ایستم به زیر چناری

مشغول می شوم به تماشا

بر شاخه های تازه ی افرا.

آرام می‌زنم قدمی من

در امتداد جاده، همین جا

می جویمت دوباره و تنها

در خنده های زینب و سارا.

اکنون،

در دیدگان من اثری نیست

از غصه های دیشب و فردا

اما، 

خالی است جای خالی ات اینجا.

***************

... هنوز یادم هست

که روی پل را با هم قدم زدیم آن روز

و من همان جا بود

که دستهای قشنگ تو را گرفتم و گفتم:

-چقدر زیبایی

شبیه آن گل سرخی که گوشه ی باغ است

شبیه قطره ی باران،

شبیه شبنم صبح،

که روی صورت گل های باغ می رقصد.

و صورت تو گل انداخت، زیر لب گفتی:

-چه حرفها ی قشنگی،

چقدر حال تو خوب است،

و من چه خوشحالم،

که از لطافت این رودخانه لبریزی

  • سید حسن کاظم زاده

آه ای چلچله ها

خبر آرید مرا

خبر آرید ز کوچیدن آن کفتر تنها از باغ

آن کبوتر که پرید

از سر شاخه ی آن سرو بلند

و دگر بازنگشت...

*********

هان،

برگ برگ درختان این سرزمین

شیدای من اند

و همانند تو که دوستم داری

دوستم دارند

********

کابوس بود انگار

دستانت در دست دیگری 

و من گریان

**********

برخیز

ای ستاره قطبی

شب،

روزگارِ شهرِ مرا تیره کرده است

این شهر مانده یکسره تنها

بی کورسوی شمعی و بی نور شب چراغ

برخیز

ای ستاره قطبی

برخیز و چشم شب بِدَرآور

با نورِ خویش قاتلِ شب باش

شب را بکش، شراره برآور

برخیز

ای ستاره قطبی

امشب بیا و تا سحرِ تازه ای بتاب

امید باش

قلب مرا در شبی سیاه

برخیز

ای ستاره قطبی

رحمی کن و دوباره مرا غرقِ نور کن

شاید،

این آخرین شب است که میهمان هستی ام

شاید،

فردا دگر نباشم و تنها شوی، بتاب... 

  • سید حسن کاظم زاده