این نوشتار متن سخنانی است که سالها پیش، در جمعی دوستانه ارایه و
به این شکل تنظیم شده است.
"غذا" و "امنیت"، مساله این است
من،
پیش از این نیز در باب زن و زنانگی مطالبی را عرض نموده ام. مطالبی که از سوی
دوستان مورد طعن و نقد قرار گرفت. البته می پذیرم که در آن نوشته ها و سخنان، از
ادبیاتی تهاجمی استفاده کرده ام. ولی به هر حال آن ادبیات، ضروری سالهایی بود که
"شور اصلاحات" با "جوانی" من گره خورده بود و من، با اینکه سر
در گروِ عرفی داشتم، دلبسته قدسی نیز بودم.
طعن
و نقد دوستان از این رو بود، که به گمان ایشان، من دارای قرائتی "نیچه"یی
از زنان هستم و همانند او معتقدم "به سراغ زنان که میروی شلاقت را با خود
ببر" و زنان را تا سر حد یک "لاشخور" و یا "انگل" تقلیل
داده ام. اینک خوشحالم که فرصتی فراهم آمده تا در جمع دوستان فرهیخته، توضیحاتی در
این باب ارایه دهم.
این
را باید عرض کنم که شاید انتقاد کنید چرا من در تحلیل هایم، تا این حد به عنصر
"غذا" تکیه و تاکید دارم و این کار مرا دلیلی بر "نان خور انگاری
زنان" و "به صرفه نبودن آنان" بدانید.