این سطور بخش های قابل انتشار مطالبی است که بر حاشیه کتاب "هرمنوتیک و سیاست"نوشته دکتر مهدی رهبری که در سال 1385 توسط کویر منتشر شده نوشته ام.
ما بر اساس "امکان" هایی که در اختیارمان قرار می گیرد "فهم" می کنیم.
*
هرمنوتیک به هیچ گزاره یقینی منجر نمی شود. تفاسیر مبتنی بر هرمنوتیک در حد تفاسیری "ذوقی" باقی می مانند و نتیجه ی عملی هرمنوتیک یک "آنارشیسم معرفتی" است.
*
هدف هرمنوتیک، وصول به روشی عملی بود که به درک صحیح معنای مندرج در متن بیانجامد اما هرچه پیش تر رفت به معنازدایی از متن منجر شد.
*
هدف هرمنوتیک، تبدیل شدن تاویل و تفسیر به یک علم تمام عیار همچون فیزیک و شیمی بود چنان که ما را در زمینه کشف و استخراج معنای مندرج در متن یاری دهند اما نتیجه عملی مجاهدت های هرمنوتیکی رسیدن به یک آنارشیسم معرفتی تمام عیار بود.
*
آیا میان مذهب و فرهنگی که مذهب در آن به وجود آمده رابطه ای هست؟ آیا اگر مذهب را از دامن فرهنگی که در آن متولد شده جدا کنیم چه اتفاقی خواهد افتاد؟ به عبارت دیگر، آیا میان اسلام در عربستان، ایران و انگلستان عینیت وجود دارد؟ طبیعی است که چنین نباشد چون خواست ها، پرسش ها، اولویت ها و... در هر فرهنگی متفاوت است لذا اسلام بر هر یک از این فرهنگ ها به شکلی دیگر جلوه می کند.
*
انسان "مفعول مطلق" است. انسان نیز همچون سنگ، کوه و درخت مفعول مطلق است. او هرگز نمی توان انتخاب کند و همواره مقهور چیزهایی است که در لابلای آنها قرار گرفته است. انسان هیچ بودی از خود ندارد آنچه که در جان انسان تل انبار شده در صورت رویارویی با "وضع" به فعلیت می رسد. در واقع آنچه که در بیرون قرار دارد امکان بروز و ظهور درونیات را می دهد. مساله اصلی اینجاست که استعداد های درونی هر یک از ما با چه وضعی مواجه شود.
*
تاریخ اندیشه نشان داده، آنها که به حقانیت خود اذعان داشته و برگرد جزم و یقینی گرد آمده اند، چگونه به تکفیر و تفسیق دیگران برآمده و کمر به قتل دیگران بستند. جنگ ها برپا نموده و دیگران را در شعله های آتش شکنجه سوزانده اند. پس، هر نوع یقینی موجد خشونتی است. و هر جزمی توجیه گر حاکمیتی استبدادی است و مانع زندگی صلح آمیز بشریت است.
*
ما در سایه سار هرمنوتیک گادامری است که می توانیم به یک پلورالیسم ناب و عملی در زندگی دست یابیم. پلورالیسمی که همه ی ما را از برج عاجی که در ان قرار گرفته ایم به زیر بکشد و همه ی ما را در برابر یکدیگر برابر قرار دهد. آنگاه است که ما شاهد تابش خورشید همزیستی مسالمت امیز خواهیم بود بدون آنکه کسی از ابنای بشر بر دیگری "تفرعن" ورزد.
*
ما در فهم چیزی، معنای درون آن را فهم نمی کنیم بلکه معنایی را به آن اعطاء می کنیم و نوع روش ما در فهم اشیاء، روی فهم ما از آنها اثر گذار است.
*
متن چیزی را به ما نمی دهد بلکه متن به انتظارات ما پاسخ می دهد.
*
تاکنون هیچ دانشی همچون هرمنوتیک به حیرت و سرگرانی و "تردید" بشر دامن نزده است. این دانش بود که انسان را از برج عاج تفرعنِ حقانیت به زیر کشید و زمینه تسامح و تساهل و روا داری را مهیا نمود و پایه های دموکراسی را تقویت کرد.
*
هرمنوتیک فلسفی به ما می گوید که فهم امری شخصی و غیرقابل انتقال است.
*
تو انتخاب می کنی و بادی بر غبغب می افکنی که یعنی این من بودم که انتخاب کردم اما حقیقت این است که تو انتخاب شده ای و انتخاب می شوی.
*
هرمنوتیک فلسفی تا آنجا پیش می رود که نمی تواند ملاکی ارایه دهد تا ما فهمی را بر فهمی دیگر، بر اساس منطقی قطعی "ترجیح" دهیم. لذا در نگره ی هرمنوتیک فلسفی، میان دو فهم متناقض از یک چیز تفاوتی وجود ندارد.
*
کودکی که متولد می شود از فهم عاری است. چرا؟ چون فاقد مهمترین عنصر فهم یعنی "پیشینه" است. کودک هر قدر که بزرگتر می شود پیشینه هایش زیادتر و عمیق تر می شود لذا شروع می کند بر اساس اندوخته هایش و آموخته هایش نقد و تحلیل نماید.
*
هرقدر که هرمنوتیک پیش تر رفته، فهم به جای آنکه قاعده مند شود قواعد را از کف داده و به حالت هنجار شکنانه و آنارشیستی درآمده است.
- ۲۷ مرداد ۹۴ ، ۱۴:۱۱