ناسوت|Nasoot

مرکز بررسی کتاب

ناسوت|Nasoot

مرکز بررسی کتاب

ناسوت|Nasoot

سید حسن کاظم زاده
راهنمای کتابخوانی

دیانت و عقلانیت

دوشنبه, ۲۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۲:۰۳ ب.ظ

چند روز پیش، مطالعه مطلبی، خاطره ای را برایم زنده ساخت. چند سال پیش به دوستی برخوردم که در دوره کارشناسی ارشد رشته علوم قرآن و حدیث پذیرفته شده بود. او در این دیدار، نظرم را پیرامون تفسیر ماثور (منقول یا تفاسیری که صرفا با اتکاء به احادیث تهیه و تنظیم شده اند) و تفاسیر عقلانی جویا شد. و من در پاسخ خاطر نشان نمودم که به تفاسیر ماثور اعتقادی ندارم و ما صرفا باید از احادیث باقی مانده به نحوی محدود و کاملا جزیی در تفاسیر خود استفاده کنیم چرا که این کار مانع بهره مندی ما  از عقل می شود و باب عقلانیت را در جهان اسلام تعطیل می کند. خاصه اینکه از نظر من اکثریت قریب به اتفاق این احادیت در زمره اسرائیلیات و جعلیات بوده و فاقد اعتبار اسنادی می باشند.

دوستم که کمی از پاسخم جا خورده بود بر من خرده گرفت که مرا چه شده که دیدگاه خود را در تفسیر کتاب خدا بر دیدگاه عترت رسول گرامی اسلام ترجیح داده ام و مگر حدیث ثقلین را نخوانده یا نشنیده ام که چنین گستاخانه سعی در جدا نمودن کتاب خدا از عترت رسول گرامی اسلام(ص) تلاش می کنم و تعطیلی عقل در برابر احادیث باقی مانده از بزرگان عین اسلام و دینداری است.

در جواب عنوان نمودم که من اصلا چنین قصدی ندارم تنها می گویم که اگر قرار باشد با استناد به احادیث، باب عقلانیت در جهان اسلام مسدود شود بهتر آن است که به این احادیث استناد نکنیم و یا به صورتی جزیی از آنها در تفسیر بهره شویم تا مبادا از محوریت عقل در تفسیر قرآن کاسته نشود.

آن روز آن مکالمه بدون نتیجه و با اندکی دلخوری از جانب آن دوست عزیز پایان گرفت. اما اگر دوباره آن دوست را با همان سوال ببینم پاسخی دیگر به او خواهم داد و به او خواهم گفت در دنیایی که ما هم اکنون در آن زندگی می کنیم انسان مجبور است که میان "دیانت" و "عقلانیت" یکی را برگزیند. و ممکن نیست که ما هم مذهبی باشیم و هم بتوانیم عقلانیتی صرف و فی نفسه از خود ارایه دهیم. و احتمالا رورتی بوده که پیش از این دینداری را پایان عقلانیت عنوان نموده بود.

در واقع تفکر برای انسان مذهبی ابزاری برای اثبات آن چیزی است که قبلا ارایه شده و چنین تفکری در واقع نوعی توجیه پاسخ هایی که در گذشته داده شده و فرد مومن مقید به اطاعت تمام عیار از آنها است.

اگر در مورد "شراب" تحقیقی ارایه شود باید توجیه گر حرمت آن باشد و اگر در مورد "آبجو" کنکاشی انجام می پذیرد صرفا باید بر محکوم بودن آن صحه بگذارد.

انسان مذهبی، فردی است که جواب سوالهایش از پیش داده شده است و سوال جدیدی هم ندارد چرا که در هراس آن است مبادا دامن دیانتش به آب "شبهه" تر گردد.

او هر کاری که می کند برای اثبات دیانت خویش است و دغدغه او دغدغه ی ایمانی است که بدان آویخته شده است. چیزی که بودش به او امنیت، آرامش و رضایت خاطر می دهد و خلل در آن برایشان از مرگ هم وحشتناک تر است.

تفکر انسان مذهبی تفکری محدود به مرزهایی از پیش تعیین شده است با هدفی که از پیش مشخص و معین شده است. او در تفکر خود تلاش می کند تا ایمانش را به اثبات برساند و تنها نسبت بدان احساس تعهد می کند. هرگز به خود  اجازه نمی دهد تا عقلش از مرزهای دینی عبور کند. عقل در بینش او درنده ای است که باید با افساری جون دین مهار و محدود گردد.

شاید در دین یا افراد دینی تعریف ها و تعارف های زیادی پیرامون عقلانیت تفکر و اندیشیدن ارایه می شود اما در نگره دینی همواره این عقل ورزی ها باید محدود به آیات الهی باشد و به موضوع اندیشه، همچون نشانه ای از جانب خدا نگریسته می شود .

البته در چنین بینشی ایمان مانع تفکر واقعی است و اگر تفکری نیز رقم بخورد برای توجیه پاسخ هایی است که از هزاران سال پیش در اختیار ما بوده اند در این بینش، همه ی علوم ابزاری می شود برای توجیه دین.

توجه به کتابها و سخنرانی های مهندس بازرگان و برخی دیگر از روشنفکران دینی به عنوان نمونه های عینی می تواند بیانگر تفاوت تفکر و عقلانیت در میان دو بینش دینی و غیر دینی باشد.

دریافت نسخه PDF

نظرات (۲)

متاسفانه آنچه در ذهن بسیاری جای گرفته، منضبط بودن مفاهیمی چون «عدالت»، «عقلانیت»، «اعتبار»، «روایی» و «مطلوبیت/فایده» در فرهنگ لغات علوم اجتماعی و فلسفی مغرب زمین است. ولی به واقع اینگونه نیست.
واقعاً اینطور نیست. نمی خواهم سمت ماجرا به به سمت مباحث فلسفه علم ببریم، اما کافی است اندکی در آن تأمل کنید. در اینکه اساساً آنچه عقلانیت مدرن یا خود محوری نوین انسانی رو شکل میده، به چه چیزهایی اعتبار میده و چه چیزهایی رو بی معنی میدونه. اینکه منظومه نظرات، مطالعات و علوم محصول بشر چگوهه شکل  می گیره. اینکه چرا ما پذیرش یک نظریه رو در مقایسه با نظریه ای دیگه ترجیح میدهیم و.... سوالاتی هستند که با جستجوی «بیشتر»، «آرامتر» و الیته «دقیق» به راحتی مشهورات زمانه ای که در اذهان ما ایرانیان از «ماهیت علوم»، «نظریات و مکاتب مغرب زمین» و نیز «ماهیت دوران روشنگری» هست رو اصلاح کنه.
متاسفانه نظام آموزشی ما برای دوستانی که در حوزه علوم انسانی (منظورم فلسفه، ادبیات و تاریخه) می زی اند، تصور درستی از شکل گیری علوم و نظریه پردازی به تصویر نکشیده. (در همه متن منظورم از علم همون ساینس هستش). البته باید بپذیریم که  حتی در بسیاری از حوزه های علوم اجتماعی (منظورم اقتصاد، علوم سیاسی، روان شناسی، جامعه شناسی و ... هست) هم اساتید و دانشجویان تلقی ای که عوام راجع به فیزیک و شیمی دارند، راجع به رشته خودشون دارند.
همونطور که گفتم، مجال نیست اما افزون بر توصیه اگید به مطالعه دو مقاله پیش گفته، خواهشمندم کمی آرامتر، هیچ گاه با تندی و عجله نمی توان گام درست برداشت. اینگونه سخن راندن در باب دین آن هم براساس برخی مشهورات زمانه -که البته در خود محافل آکادمیک غرب هم به این مشهورات با دیده تردید و حتی مخالفت می نگرند- درست نیست.
حرف شما به یک معنا دقیق است اما در باب ماهیتِ «عمل»، «انتخاب»، «نظر» یا «باور» عقلائی چیزی ارائه نداده اید. پیش تر از آن در باب تعریف عقلانیت چیزی نگفته اید.
شما که اینقدر ظریف و البته محکم بیان میکنید به همان میزان باید دقیق هم صحبت کنید.
واقعاً منظور از عقلانیت چیست؟ البته و صد البته از مطلب شما بر می آید که شما قائل به وجود معاییری جهانشمول برای عقلانیت بشری هستید. بالتبع عقلانیت مکاتب، سنت ها ، رویکردها، پارادایمها و ... را قبول ندارید و صرفاً از یک عقلانیت مشخص سخن میرانید.
سخن بسیار است و اینجا مجالی نیست.
چون از رورتی گفتید، دو مقاله زیر (که یکی از رورتی است) را توصیه میکنم؛ عمری بود خوشحال می شوم ....... فقط امیدوارم همدیگر را تاب بیاوریم:
1. 
Rorty, Richard. "The ambiguity of rationality." CONSTELLATIONS-OXFORD- 3 (1996): 73-82.

2.
1958, Davidson, Donald Incoherence and irrationality. Dialectica39(4), 345-354.